امربه معروف ونهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر
|
- ۰ نظر
- ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۰۸
امر به معروف و نهی از منکر
|
امام صادق علیه السلام فرمودند :
سجده شکر به جا آوردن بر هر مسلمانی واجب است . نمازت را به سبب آن به اتمام برسان و به سبب آن خدایت را از خودت راضی کن و به سبب آن است که ملائکه از تو متعجب و شگفت زده میشوند . به درستی که بنده زمانی که نماز میخواند و سپس سر بر سجده شکر مینهد ، پروردگار حجاب های موجود میان بنده و فرشته ها و ملائک را میگشاید و میگوید :
ای ملائکه من ! به بنده ام بنگرید . واجبم را به جای آورد و عهدم را برای من تمام نمود . سپس برای من نسبت به آنچه که برایش نعمت نموده ام ، سجده شکر به جا آورد . ای فرشتگان من ! برای او از نظر شما چه چیزی در نزد من وجود دارد ؟
پس ملائکه میگویند : ای پروردگار ما ! رحمت تو .
پس پروردگار میفرماید : سپس برای او چیست از پاداش ؟
میگویند : ای پروردگار ما ! بهشت تو .
سپس پروردگار میفرماید : برای او دیگر چیست ؟
میگویند : ای پروردگار ما ! کفایت مهم هایش .
پس پروردگار باز میفرماید : سپس برایش چیست ؟
امام علیه السلام فرمودند : چیزی از خیر ها نماند مگر آنکه ملائکه آن را گفتند . پس خداوند میفرماید : پس از آن دیگر چیست ؟
ملائکه میگویند : ای خداوند ما ! علمی برای ما نیست !
پروردگار میفرماید : ای فرشتگان من ! برایش شکر میکنم همانگونه که برایم شکر به جای آورده است و برایش روی می آورم با فضلم و رحمتم را برایش نشان میدهم .
منبع : " الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه " نوشته شیخ حر عاملی رحمة الله علیه
در این نکته شکی نیست که در باره فضایل معاویه احادیثی جعل گردیده است. عده ای همچون ابن حجر برای فضایل معاویه کتابی با عنوان "تطهیر الجنان و اللسان" تألیف کرده و گروهی دیگر به جهت عدم نقل فضایل معاویه مورد اتهام قرار گرفته اند که به شیعه منسوبند، اما این آشی که پخته شد آنقدر شور بود که باعث اعتراض همگان حتی آشپزباشی گردید و این احادیث از سوی گروه بسیاری از أهل سنت مردود اعلام شد و گفته شد که در باره معاویه حدیث صحیحی وجود ندارد، اما همان عده نیز در مدح معاویه سخن گفته اند. سرخسی در باره معاویه می گوید: قد کان هو من کبار الصّحابة رضى اللَّه عنهم و کان کاتب الوحى و کان أمیر المؤمنین و قد أخبره رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بالملک بعده فقال له علیه السّلام یوما: إذا ملکت امر امتى فأحسن إلیهم. إلّا أنّ نوبته کانت بعد انتهاء نوبة على رضى اللَّه عنه و مضى مدّة الخلافة فکان مخطئا فی مزاحمة على رضى اللَّه عنه تارکا لما هو واجب علیه من الانقیاد له، لا یجوز أن یقال فیه أکثر من هذا. و نیز ابن تیمیه می گوید: و معاویة لیس له بخصوصه فضیلة فى الصحیح لکن قد شهد مع رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و سلم حنینا و الطائف و غزوة تبوک و حج معه حجة الوداع و کان یکتب الوحى فهو ممن ائتمنه النبى صلّى اللَّه علیه و سلم على کتابة الوحى کما ائتمن غیره من الصحابة.
به مسئله جعل حدیث توسط معاویه در پاسخ مجزایی پرداخته ایم اما در باره نکته ای که بیان شد باید گفت: شکی نیست که در باره فضایل معاویه احادیثی جعل گردیده است اما این آشی که پخته شد آنقدر شور بود که باعث اعتراض همگان حتی آشپزباشی گردید[1] از این رو، این احادیث از سوی گروه بسیاری از أهل سنت مردود اعلام شد.
ما در ابتدا اشاره ای خواهیم داشت به تلاش عده ای که در فضایل معاویه و یزید، حدیث جعل کرده یا کتاب نوشته اند و آنگاه نظری می افکنیم به این بحث که آیا در باره معاویه حدیث صحیحی داریم؟.
بحث اول: عده ای از أهل سنت اقدام به جعل فضایل برای معاویه و یزید نموده اند، آنچه در زیر می آید گزارش اجمالی از آن است:
دوستى نسبت به معاویه از سوی عده ای، موجب شده که فضائل دروغینى براى این مرد ساخته شود. «محمّد بن عبد الواحد ابو عمر» غلام «ثعلب»، رسالهاى در فضایل این شخصى که دامنش به رذائل گوناگون آلوده است، پرداخته و چنانکه «ابن حجر» در «لسان المیزان» 1: 374 ذیل نام «اسحاق بن محمّد سوسى» نوشته است: «این مرد، موضوعات[2] زشتى در فضائل معاویه آورده، که عبید اللّه سقطى هم از او نقل کرده است و او یا استادش این سخنان را پدید آوردهاند».[3] ابن حجر مکى رساله "تطهیر الجنان و اللسان" را در مناقب و فضائل معاویه تالیف نموده است.[4]حافظ عبد المغیث، حنبلى از مطالب ساختگى، کتابى درباره فضائل یزید بن معاویه نوشته است!!.[5] و أبو عمر الزاهد، از احادیث ساختگی کتابی در فضائل معاویة بن أبی سفیان، تألیف کرده است و بردانی، در فضل معاویة حدیث جعل می کرد.[6]
مطالعه کتاب الشریعة للآجری ج 5 باب فضایل معاویة بن أبی سفیان نیز می تواند در آگاهی بیشتر خواننده محترم نسبت به این احادیث، یاری رساند.
ابن تیمیه از سویی در جواب علّامه حلّى که به حدیث طیر استناد کرده بود، مىگوید: حدیث طیر را احدی از اصحاب صحیح روایت نکرده و احدی از ائمه حدیث آن را تصحیح ننموده است بله این از احادیثی است که بعضی روایت کرده اند همانطوری که در فضایل غیر علی (ع) بلکه در فضایل معاویه نیز روایات زیادی روایت کرده اند و کتب زیادی نوشته اند اما اهل علم به حدیث نه روایات در باره علی (ع) را تصحیح کرده اند و نه روایات در شأن معاویه را.[7] و از سویی دیگر، حاکم نیشابورى را بخاطر عدم اجابت آنانی که خواستار نقل روایاتی در فضل معاویه از وی بودند، به تشیع منسوب می داند[8] در حالی قبلا گفته بود که اهل العلم به حدیث تصحیح فضائل معاویه نمىکنند.[9] این تناقض چگونه قابل توجیه است؟![10]، البته این نوع برخورد اختصاص به حاکم نیشابوری ندارد بلکه نسائى صاحب سنن نیز چنانکه در وفیات الاعیان[11] بیان شده، به تشیع متهم گردیده است؛ زیرا که وى کتابى تحت عنوان خصائص امیر المؤمنین (ع) نوشت و نیز گفت: فضیلتى از وى (معاویه) سراغ ندارم جز اینکه خداوند شکمش را سیر نگرداند.[12]
همچنین علّامه سرخسى در «مبسوط» در کتاب الإکراه گفته است: و ذکر عن مسروق، رحمه اللَّه، قال: بعث معاویة رضى اللَّه عنه بتماثیل من صفر تباع بأرض الهند فمرّ بها على مسروق، رحمه اللَّه، قال: و اللَّه لو أنّى أعلم أنّه یقتلنى لغرقتها و لکنّى أخاف أن یعذّبنى فیفتننى، و اللَّه لا أدرى أىّ الرّجلین معاویة: رجل قد زیّن له سوء عمله أو رجل قد یئس من الآخرة فهو یتمتّع فی الدّنیا؟!. و قیل هذه تماثیل کانت اصیبت فی الغنیمة فأمر معاویة رضى اللَّه عنه ببیعها بأرض الهند لیتّخذ بها الأسلحة و الکراع للغزاة ... و قد استعظم ذلک مسروق رحمه اللَّه ...، و مسروق من علماء التّابعین و کان یزاحم الصّحابة رضى اللَّه عنهم فی الفتوى ...، و لکن مع هذا قول معاویة رضى اللَّه عنه مقدّم على قوله، ... و إنّما قلنا هذا لأنّه لا یظنّ بمسروق رحمه اللَّه أنّه قال فی معاویة رضى اللَّه عنه ما قال عن اعتقاد و قد کان هو من کبار الصّحابة رضى اللَّه عنهم و کان کاتب الوحى و کان أمیر المؤمنینو قد أخبره رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بالملک بعده فقال له علیه السّلام یوما: إذا ملکت امرا متى فأحسن إلیهم. إلّا أنّ نوبته کانت بعد انتهاء نوبة على رضى اللَّه عنه و مضى مدّة الخلافة فکان معاویة مخطئا فی مزاحمة على رضى اللَّه عنه تارکا لما هو واجب علیه من الانقیاد له، لا یجوز أن یقال فیه أکثر من هذا.[13]
علامه امینی صاحب کتاب الغدیر در رد فضایل ساختگی معاویه می فرماید: در این کار اعتنائى به قیل و قال ابن کثیر نکردیم و نه به ندائى گوش دادیم که برخى از پیشینیان از کوهستان شام شنیده است ندائى که مىگوید: «هر که به معاویه کینه ورزد شعله آتش او را به دوزخ گدازان خواهد کشاند، و به اندرون آتشکدهاش فرو خواهد افکند»! و نه اعتنائى به خواب و خیالى کردیم که تکیهگاه ابن کثیر گشته است که مىگوید: «یکى گفته است: پیامبر خدا (ص) را (در خواب) دیدم که ابو بکر و عمر و عثمان و على و معاویه در خدمتش بودند. ناگاه مردى درآمد. عمر گفت: اى رسول خدا! این (اشاره به آن مرد) ما را تحقیر مینماید. گوئى رسول خدا (ص) آن مرد را تشر زد، و آن مرد گفت: اى رسول خدا! من با نظر حقارت به ایشان نمىنگرم، بلکه به این- یعنى معاویه- مىنگرم. فرمود: واى بر تو! مگر او یکى از اصحاب من نیست؟!- و این سخن را سه بار تکرار فرمود. آنگاه پیامبر خدا خنجرى بر گرفته به معاویه داده و گفتنش: به پیکر او فرو کن. معاویه با آن خنجر بر پیکر او زد. من از خواب جستم، و زود به خانه رفتم، و ناگهان دیدم آن مرد همان شب کشته شده و مرده است و او، راشد الکندى بود.» و نه التفاتى به عقیده سعید بن مسیب که «هر کس در حال دوستدارى ابو بکر و عمر و عثمان و على بمیرد، و اعتراف نماید که آن ده نفر به بهشت مىروند و بر معاویه درود و رحمت فرستد(ترحّم على معاویة)، بر خدا واجب خواهد آمد که به حسابش رسیدگى ننماید»![14] و نه توجهى به خوابهائى که براى عمر بن عبد العزیز روایت کردهاند و در آنها معاویه گفته است: به پروردگار کعبه سوگند که بخشوده گشتم! و نه اعتنائى به حرف احمد حنبل که «به معاویه چکار دارند! از خدا عافیت و سلامت مىطلبیم»! [15]، البته برای آگاهی از روایاتی که در منابع اهل سنت پیرامون مناقب معاویه بیان شده و رد آنها مطالعه کتاب الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 92؛ ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج21، ص: 119به بعد کافی است. مثلا: از جمله احادیثی که فردوس الاخبار در فضلیت معاویه جعل کرده، این حدیث است که: "انا مدینة العلم و على بابها و حلقتها معاویة[16]". هر چند سخاوى و ابن حجر مکى به مقدوحیت و مجروحیت این حدیث تصریح کرده اند اما مناوی با چشم پوشى از آن، این حدیث را در کنوز الحقائق درج کرده است.
این نکته را خوب است بدانیم که علامه امینى رحمة اللّه علیه، در همین کتاب ترجمه الغدیر (جلد دهم)[17] در برابر کسانى که به شیعه تهمت حدیث سازى زدهاند، تحت عنوان «کند و کاوى در حدیث و چگونگى احادیث مجعوله» بحث جالب و جامع الاطرافى نموده و در حدود هفتصد نفر از روات اهل سنت را می شمرند که کذاب و حدیث ساز بودهاند و تنها از 43 نفر آنها، در حدود نیم میلیون[18] حدیث جعلى نقل مىنمایند. به علاوه، در حدود صد حدیث دروغ از طریق عامه، نقل مىکنند که در آنها، نه تنها خلافت و فضائل خلفا، به اصطلاح راشدین تأیید شده، بلکه از مقام ارجمند معاویه، یزید، منصور دوانیقى و دیگر خلفاء بنى امیه و بنى عباس نیز تجلیل شایسته شده است!!![19]
بحث دوم: آیا در باره فضایل معاویه حدیث صحیحی داریم؟
«عبد اللّه بن احمد بن حنبل» گفته است: «از پدرم درباره على و معاویه پرسیدم. گفت: بدان که على دشمنان بسیار دارد و هر چه دشمنانش خواستهاند در او عیبى بیابند، موفق نشدهاند. پس دور کسى جمع شدهاند که با او محاربه و جنگ کرده است و او را در حیله و مکر بر علیه على تحریک نمودهاند»[20]. «حاکم» گوید: «از ابو العباس محمّد بن یعقوب بن یوسف شنیدم که مىگفت: از پدرم شنیدم که مىگفت: از اسحاق بن ابراهیم حنظلى شنیدم که مىگفت: در فضیلت معاویه، هیچ حدیث درستى نیست»[21]. «بخارى» که در صحیح خود حدیثى در ذکر مناقب «معاویه» نیافته، بناچار آنجا که از مناقب صحابه سخن گفته، بابى گشوده است بنام یاد کرد معاویه[22] و «ابن حجر عسقلانی» در «فتح البارى» 7: 83 مىنویسد: «این خود دلیل آن است که فضایلى که در خصوص معاویه نقل شده و اختلافى است، هیچ اساس و صحتى ندارد. و در فضایل معاویه احادیث فراوانى وارد شده که هیچ یک طریق اسناد درستى ندارد[23] و اسحاق بن راهویه و نسائى و دیگران هم بر این عقیدهاند. اما «مسلم» و «ابن ماجه» نیز که حدیث صحیحى- که در فضائل «معاویه» قابل نقل باشد- نیافتهاند، در «صحیح» و «سنن» خود صفحهاى در مناقب صحابه آوردهاند. «ترمذى» هم جز یک حدیث (خدایا او را هدایت کننده و هدایت شده قرار بده و چنان کن که بوجود او دیگران هدایت بشوند) نقل نکرده و گفته است: «حدیث حسن غریب است»[24]، در حالی که آن حدیث چنین ذکر شده: «خدایا او را هدایت کن». «ابن تیمیه» در «منهاج» خود 2: 207 مىنویسد: «گروهى فضایلى براى معاویه نقل کرده و احادیثى از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله در آن باره معاویه روایت نمودهاند، که همه آنها دروغ است». «فیروز آبادى» در پایان کتاب «سفر السعاده» و «عجلونى» در «کشف الخفاء» ص 420، در باب «فضائل معاویه» نوشتهاند: «حدیث صحیحى در این باره وجود ندارد». «عینى» در «عمده القارى» مىنویسد: «هرگاه بگویى که در فضایل معاویه احادیث فراوانى هست، گویم آرى، و لکن هیچیک از آن احادیث از طریق اسناد صحت ندارد و صحیح نیست». «شوکانى» در «فوائد المجموعه» مىنویسد: «حافظان حدیث، همگى اتفاق دارند، بر اینکه هیچ حدیثى در فضیلت معاویه صحت ندارد».[25]
نتیجه این که برای این که دامن معاویه و یزید را از آلودگی پاک گردانند عده ای دست به کار شدند اما توفیقی نصیبشان نشد در عین حال همان هایی که اعتقاد به عدم روایت صحیحی در شأن معاویه دارند، فضایلی را برای ایشان ثابت کرده اند همان گونه که در کلام ابن تیمیه و سرخسی مشاهده گردید.
[1]این ضرب المثل در زبان فارسی معروف است که: آش آنقدر شور بود که خان هم فهمید یا صدای آشپز هم در آمد.
[2] احادیث جعلی و ساختگی.
[3] ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج21، ص: 127.
[4]عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، ج13بخشدوم، ص: 35 ؛ عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، ج13بخشاول، ص: 126؛ برای رد روایاتی که مورد استناد ابن حجر قرار گرفته است، نک: الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب،ج10 ، ص 514 به بعد؛ ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج20، ص:267- 278 .
[5] ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج10، ص: 120
[6]همان، ج5، ص: 449
[7] الجواب من وجوه احدها المطالبة بتصحیح النقل و قوله روى الجمهور کافة، کذب علیهم فان حدیث الطّیر لم یروه احد من اصحاب الصّحیح و لا صححه ائمة الحدیث و لکن هو ممّا رواه بعض الناس کما رووا امثاله فى فضل غیر على بل قد رووا فى فضائل معاویة احادیث کثیرة و صنّف فى ذلک مصنّفات و اهل العلم بالحدیث لا یصححون هذا و لا هذا؛ منهاج السنة 2/207. جواب این ادعا را در کتاب عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، ج13بخشدوم، ص 33، ببینید.
[8] ان حدیث الطیر من المکذوبات الموضوعات عند اهل المعرفة بحقائق النقل قال الحافظ ابو موسى المدینى قد جمع غیر واحد من الحفاظ طرق احادیث الطّیر للاعتبار و المعرفة کالحاکم النیسابوریّ و أبى نعیم و ابن مردویه و سئل الحاکم عن حدیث الطیر فقال: لا یصح. هذا مع انّ الحاکم منسوب الى التشیّع و قد طلب منه ان یروى حدیثا فى فضل معاویة فقال ما یجیء من قلبى ما یجیء من قلبى.
[9] عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، ج13بخشدوم، ص: 38
[10]البته او در منهاج گفته است : و معاویة لیس له بخصوصه فضیلة فى الصحیح لکن قد شهد مع رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و سلم حنینا و الطائف و غزوة تبوک و حج معه حجة الوداع و کان یکتب الوحى فهو ممن ائتمنه النبى صلّى اللَّه علیه و سلم على کتابة الوحى کما ائتمن غیره من الصحابة. نک: عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، ج15، ص: 415.
[11] النّسائی: أحمد بن علی بن شعیب، ابو عبد الرحمن الحافظ، أصله من نسا (بفتح النون) من قرى خراسان، و جال فی البلاد و استوطن مصر فحسده مشایخها، فخرج الى الرملة بفلسطین، فسئل عن فضائل معاویة فأمسک عنه فضربوه فى الجامع و أخرج علیلا، فمات و دفن ببیت المقدس،و قیل: خرج حاجا فمات بمکة سنة (303)، وفیات الأعیان ج 1 ص 21؛ چنانچه صفدى در وافى بالوفیات و یافعى در مرآة الجنان و سبکى در طبقات شافعیه و ابن حجر عسقلانى در تهذیب التهذیب و عبد الحق در اسماء الرجال و ابو الحجاج یوسف بن الزکى المزى در تهذیب الکمال فى اسماء الرجال در ترجمه نسائى این مطلب را آورده اند.
[12] نک: عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، ج15، ص: 411 و 415؛ ترجمه دلائل الصدق، ج1، ص: 7.
[13]ازاین عبارت فوائدی ظاهر مىگردد مثلا: 1. مسروق در حقّ معاویه گفت که من نمىدانم که معاویه چه کسیست آیا مردیست که براى او سوء عمل او مزیّن شده یا مردیست که از آخرت نا امید شده پس او متمتّع مىشود در دنیا. 2. سرخسى معترف شده که مسروق تابعى فعل معاویه را در بیع تماثیل جرم عظیم شمرده است . 5. سرخسى با وصف اعتراف بجلالت مرتبت مسروق تابعى قول معاویه را در باب جواز بیع تماثیل مقدّم بر قول مسروق مىداند. 6. سرخسى از کلام مسروق در باب معاویه چنان پریشان شده که بیجا مدحت سرایى معاویه آغاز نهاده و بذکر فضائل موضوعه او لب گشاده است. 7. سرخسى معترف شده که در استعمال تقیّه باکى نیست و اینکه رخصت داده مىشود براى مکلّف در ترک بعض آن چیزى که فرضست. نک: عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، ج22، ص: 718- 722.
[14] تاریخ ابن کثیر، ج 8، ص: 139 و 140.
[15] ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج19، ص:217و 218.
[16] برای آگاهی از جعلی بودن این روایت نک: عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، ج15، ص: 415؛ نفحات الازهار فى خلاصه عبقات الانوار ، ج12 ، ص: 165-171.
[17]الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج5، ص: 301.
[18] البته این جای تعجب ندارد؛ زیرا ابن حجر در مقدمه فتح الباری، ص 4 ، می گوید: ابا علی غسانی از بخاری روایت کرده که او گفته است: من این روایات را از مجموع 600 هزار حدیث استخراج کرده ام و این را می دانیم که تعداد روایات بدون تکرار صحیح بخاری مجموعا از 2761 تجاوز نمی کند.
[19] همان، ج10، ص: 8.
[20] تاریخ خلفاء سیوطى ص 133؛ فتح البارى 7: 83؛ الصواعق 76.
[21] اللآلئ المصنوعة، ج 1، 220 [1/ 424]
[22] صحیح البخاری، ج 3/ 1373 باب 28.
[23] فتح الباری، ج 7، ص 83 [ 7/ 104]
[24] جزء دهم «الغدیر»، بطلان این حدیث را ثابت کرده است.
[25] ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج21، ص:126 و 127. با استفاده از نرم افزار نور الولایة و نرم افزار المکتبة الشاملة
این کتاب در دو جلد به عنوان متن درسی حوزه ها ویژه اساتید مورد استفاده قرار می گیرد. در جلد نخست کتاب تاریخ حدیث اهل سنت، تاریخ حدیث شیعه و در جلد دوم مصطلحات حدیث، رجال حدیث و مبانى فقه الحدیث مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب بارها انتشار یافته است.
در مقدمه این کتاب چنین آمده است:
«سنت» ـ که حکایت گرِ قول، فعل و تقریر معصوم است، پس از قرآن دوّمین منبع دین شناخت به شمار مى آید که تبیین و تفسیر کلّیات قرآن را برعهده دارد. اگر آموزه هاى قرآن را براساس روایت نبوىِ «إنّما العلم ثلاثه: آیه محکمهُ، أَوْ فریضه عادله، أو سنّه قائمه، علم بر سه دسته است: نشانه اى استوار، یا واجبى میانه، یا سنتى برپا»، به سه بخش اساسىِ عقاید، اخلاق و احکام تقسیم کنیم، «سنّت» دیدگاه هاى اسلام را در این سه بخش به تفصیل تبیین کرده است.
بدین ترتیب بسیارى از پرسش ها در زمینه هاى خداشناسى، پیامبرشناسى، امام شناسى، معادشناسى ]= عقاید[ و زمینه هاى اخلاق فردى، اخلاق در محیط خانه، اخلاق اجتماعى، چگونگى برقرارى ارتباط در سطح جهانى ]= اخلاق[ و عرصه هاى فقهى; هم چون نماز، روزه، خمس، زکات، حج، معاملات، قضاء و شهادات ]= احکام[ در سنت پاسخ داده شده است. به گونه اى که اگر از سنت در این زمینه ها یارى نجوییم، قادر به ترسیم نظام کامل دینى نخواهیم بود.
باید توجه داشت که نیاز قرآن به سنت دراین عرصه ها به معناى نفى جامعیّت قرآن نیست; زیرا قرآن خود را بسانِ قانون اساسى دین، بیان گر کلیات دینى دانسته و وظیفه تبیین و تفسیر خود را برعهده سنت نهاده است. آنجا که آورده است: ( أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ما نُزّل إلَیهم ) و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى».
یا آنجا که اعلام کرده است: ( وَ ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنهُ فانتهوا ) آنچه را رسول خدا براى شما آورده، آن را بگیرید و از آنچه شما را نهى کرده خوددارى نمایید».
پیش بینى سنت به عنوان بیان کننده جزئیات دینى حکایت از جامعیت قرآن براى پاسخ گویى به نیازهاى دینى در همه عرصه ها دارد.
پاسخ گویى سنت ـ در تمام عرصه هاى دین شناخت ـ در کنار قرآن; نشان گر اهمیت و جایگاه بلند آن است. بدین خاطر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) سنت را به عنوان قرین قرآن، دومین موهبت الهى براى خود دانسته است; آنجا که فرموده: «اوتیت القرآن و مثله معه. به من قرآن و با قرآن همسان آن (سنت) ارزانى شده است».
اهتمام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و اهل بیت(علیهم السلام) به تعلیم و انتشار آموزه هاى روایى و تاکید بر ثبت و ضبط آنها و نیز کوشش عموم صحابه، تابعان و شاگردان ائمه(علیهم السلام) در فراگیرى حدیث، ثبت و نشر آن، حکایت گرِ نقش و جایگاه میراث روایى براى امت اسلامى تا پگاه قیامت است.
با آغاز تدوین سنت در سده سوّم، هزاران روایت در قالب جوامع روایى، گردآورى شد و درپى آن دانش هاى تخصصى حدیث; هم چون علم رجال بخاطر ضرورت شناخت هرچه بیشتر راویان حدیث و درایه الحدیث براى تبیین اصطلاحات حدیثى، ضوابط تحمّل و اداى آن پدیدار شد و هزاران اثر علمى گران سنگ ـ از آغاز تا کنون ـ به خامه حدیث پژوهان، به رشته تحریر درآمد. آنچه امروز با عنوان جوامع روایى، منابع مصطلح حدیثى، منابع رجالى، منابع شرح احادیث و… در اختیار ما قرار گرفته ،حاصل چهارده سده کوشش بى وقفه و مستمر، در ثبت، انتشار، و تبیین گستره هاىِ دانشِ حدیث است، که اهتمام ما را براى بازشناخت این دانش ها، تعمیق و توسعه آنها براى انتقال به نسل هاى آینده مى طلبد.
تصویب علوم حدیث به عنوان یکى از رشته هاى تخصصى حوزه هاى علمیه و درپى آن تدوین متون درسى در زمینه دانش هاى حدیثى جهت تربیت طلاب و فضلاى حدیث پژوه، اقدامى است بجا و شایسته که از اهتمام متصدیان حوزه ها براى حفظ، نشر و تعمیق میراث روایى برجاى مانده حکایت دارد. کتابى که پیش رو دارید، یکى از نتایج و برون دادهاى این گام مبارک است.
محورهاى اساسى که در تدوین این کتاب مورد توجه قرار گرفته به شرح ذیل است:
۱. به رغم نگارش کتاب هاى فراوان در زمینه دانش حدیث و با ارج نهادن به کوشش و تلاشِ پدید آورندگان آنها، باید اذعان کرد که آثار منتشره از دو جهت دچار کاستى است:
الف. در اغلب این گونه آثار تقسیم بندى روشنى از دانش هاى حدیثى به چشم نمى خورد. بدین جهت مباحث مربوط به تاریخ حدیث، درایه الحدیث و مباحث علم رجال، بدون آن که جایگاه و مرزبندى آنها مشخّص شود، در کنار یکدیگر طرح شده اند.
ب. یکى از بنیادى ترین دانش هاى حدیثى به نام «فقه الحدیث» که با متن روایات سرو کار داشته و سایر دانش ها نقش مقدمیّت براى آن دارند، تا حدود زیادى مورد غفلت قرار گرفته است، به گونه اى که بر اساس تتبع نگارنده به استثناى اشاره کوتاهى در مقباس الهدایه علامه شیخ عبداللّه مامقانى(قدس سره)، در هیچ کتاب حدیث پژوهى فصلى به مبحث فقه الحدیث اختصاص نیافته است. هرچند که برخى از مباحث آن به صورت پراکنده در لابلاى برخى از منابع انعکاس یافته است.
بر این اساس در این کتاب ضمن تقسیم دانش هاى حدیثى به چهار دانش اصلى:
الف. تاریخ حدیث;
ب. درایه الحدیث یا مصطلح الحدیث;
ج. رجال حدیث;
د. فقه الحدیث.
و طرح اهمّ مبانى فهم حدیث، کوشش شده است تا مباحث هر یک از دانش هاى مزبور در جاى خود ارائه گردد.
۲. با توجه به تفاوت سیرِ تاریخى احادیث اهل سنت با سیر تاریخى احادیث شیعه، در بررسى تاریخ حدیث، این دو عرصه تاریخى به طور جداگانه مورد بررسى قرار گرفته و براى تاریخ حدیث اهل سنت ده دوره و براى تاریخ حدیث شیعه هشت دوره برشمرده و مهم ترین تحولات هریک از این ادوار ارائه شده است. از این رو بسیارى از شخصیت هاى حدیثى و جوامع روایى فریقین نیز در ضمن همین بررسى هاى تاریخى معرفى شده اند و از آنجا که برخى از ویژگى هاى و امتیازات ادوار تاریخ حدیث شیعه با امعان نظر به تاریخ حدیث اهل سنت دانسته مى شود، تاریخ حدیث اهل سنت را مقدم داشته ایم.
۳. از آنجا که برخى از مباحث; هم چون آشنایى با تعاریف پرکاربرد، جایگاه حدیث در دین شناخت، دلایل حجّیت و منشأ حجّیت سنت و… نقش مقدمیّت داشته و آگاهى از آنها براى دریافت سایر مباحث و فصول ضرورى است، لذا در نخستین فصل از این کتاب تحت عنوان: «بازشناخت کلیاتى پیرامون حدیث» به این مباحث اشاره و پیرامون آنها گفت و گو شده است.
۴. در پایان هر فصل براى تسهیل در فراگیرى مباحث، گزیده مطالب آن منعکس شده است.
با توجه به نکات پیشگفته، مباحث کتاب حدیث شناسى در شش فصل بدین شرح انعکاس یافته است:
فصل اوّل: بازشناخت کلیاتى پیرامون حدیث;
فصل دوّم: آشنایى با تاریخ حدیث اهل سنت;
فصل سوّم: آشنایى با تاریخ حدیث شیعه;
فصل چهارم: آشنایى با مصطلحات حدیث;
فصل پنجم: آشنایى با رجال حدیث;
فصل ششم: آشنایى با مبانى فهم حدیث.
در جلد نخست کتاب «حدیث شناسى»، مباحث سه فصل نخست و در جلد دوم، مباحث فصل هاى چهارم، پنجم و ششم منعکس شده است.
در اینجا تذکار چند نکته را خالى از لطف نمى بینم:
۱. پیش از این برگزیده کتاب حدیث شناسى با عنوان: «درسنامه علم حدیث» از سوى مرکز مدیریت حوزه هاى علمیه خواهران منتشر و بحمدالله با استقبال خوبى روبرو شد و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم نیز این کتاب را با اعمال پاره اى از تغییرات شکلى با عنوان: «آشنایى با علوم حدیث» منتشر و به عنوان متن درسى پایه ششم حوزه هاى علمیه معرفى نمود. خداى را بر این نعمت، سپاس گزارم.
۲. در سامان دهى به مباحث علوم حدیث و فصول کتاب، تنظیم ادوار تاریخ حدیث، سازمان دهى نوین به اصطلاحات حدیثى، طرح برخى از مبانى فقه الحدیث ابتکاراتى انجام گرفته که داورى درباره آنها را به خوانندگان نکته سنج وامى گذارم.
۳. عموم مباحث این کتاب را در سالهاى اخیر در دانشکده علوم حدیث، مرکز جهانى علوم اسلامى و مرکز تخصصّى تفسیر حوزه علمیه قم تدریس نموده و تلاش کرده ام با توجّه به رهنمون فضلا، طلاّب و دانشجویان عزیز و محترم، کاستى هاى آن را حتّى المقدور برطرف سازم.
۴. بخش معرّفى جوامع حدیثى شیعه و اهل سنّت که در جلد نخست کتاب حدیث شناسى به صورت مختصر انعکاس یافته، تحت عنوان «آشنایى با جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت» و نیز فصل هاى سه گانه جلد دوّم همین کتاب یعنى مبحث مصطلح الحدیث، رجال الحدیث و فقه الحدیث به صورت کتاب هاى جداگانه اى ان شاء اللّه انتشار خواهند یافت.
امیدوارم این دو جلد کتاب نیز به عنوان متن توسعه داده اى از کتاب «درسنامه علم حدیث» مورد توجه و استفاده عموم علاقمندان به مطالعات حدیثى به ویژه اساتید، طلاب و دانشجویان محترم قرار گیرد. نگارنده ضمن اذعان به گستردگى کار و بضاعت مزجاه خود، تذکرات و نکات سودمند و اصلاحى صاحب نظران را پاس مى دارد.
در پایان از خداوند متعال به خاطر توفیق انجام این کار سپاسگزارم و از کلیه دست اندرکارانى که در انتشار این کتاب نقش داشته اند، تقدیر مى نمایم.
و الله ولىّ التوفیق
قم / على نصیرى
۴ ربیع الثانى ۱۴۲۵
۴ خرداد ماه ۱۳۸۳
باكِروا فی طَـلَبَ الرِّزقِ وَ الحَوائِجِ فَاِنَّ الغُدُوَّ بَرَكَةٌ وَ نَجاحٌ؛
در پى روزى و نيازها، سحر خيز باشيد؛ چرا كه حركت در آغاز روز، [مايه] بركت و پيروزى است.
نهج الفصاحه ص 371 ، ح 1078
إِنَّ لِكُلِّ امْرِئٍ رِزْقاً هُوَ يَأْتِيهِ لَا مُحَالَةَ فَمَنْ رَضِيَ بِهِ بُورِكَ لَهُ فِيهِ وَ وَسِعَهُ وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهِ وَ لَمْ يَسَعْهُ إِنَّ الرِّزْقَ لَيَطْلُبُ الرَّجُلَ كَمَا يَطْلُبُهُ أَجَلُه
هر كس روزى اى دارد كه حتما به او خواهد رسيد. پس هر كس به آن راضى شود، برايش پُر بركت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر كس به آن راضى نباشد، نه بركت خواهد يافت و نه او را بس خواهد بود. روزى در پى انسان است، آن گونه كه اجلش در پى اوست.
اعلام الدين ص 342
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَا قَسَمْتَ لِي مِنْ قِسْمٍ أَوْ رَزَقْتَنِي مِنْ رِزْقٍ فَاجْعَلْهُ حَلَالًا طَيِّباً وَاسِعاً مُبَارَكاً قَرِيبَ الْمَطْلَبِ سَهْلَ الْمَأْخَذِ فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ سَلَامَةٍ وَ سَعَادَةٍ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير
خدايا! بر محمّد و خاندان او، درود فرست و آنچه را برايم قسمت كرده و يا روزى نموده اى، حلال، پاك، فراوان، با بركت، دست يافتنى و آسان به دست آمدنى قرار بده، با راحتى، عافيت، تندرستى و خوش بختى از سوى خود مقرر كن! به درستى كه تو بر هر چيز توانايى.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 86، ص 377
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْكَفَّ وَ تُطَيِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِي الْأَجَلِ.
صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاكيزه جان مى نمايد و روزى را زياد مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 151، ح 6
لَا تَدَعْ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (عليه السلام) وَ مُرْ أَصْحَابَكَ بِذَلِكَ يَمُدُّ اللَّهُ فِي عُمُرِكَ وَ يَزِيدُ اللَّهُ فِي رِزْقِكَ وَ يُحْيِيكَ اللَّهُ سَعِيداً وَ لَا تَمُوتُ إِلَّا سَعِيداً [شَهِيداً] وَ يَكْتُبُكَ سَعِيداً.َ
زيارت امام حسين عليه السلام را رها نكن و دوستان خود را هم به آن سفارش كن، كه در اين صورت، خداوند عمرت را طولانى و روزى ات را زياد مى كند و زندگى ات را همراه با سعادت مى كند و جز سعادتمند نمى ميرى و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت مى كند.
كامل الزيارات ص 152
مَنْ أُلْهِمَ الصِّدْقَ فِي كَلَامِهِ وَ الْإِنْصَافَ مِنْ نَفْسِهِ وَ بِرَّ وَالِدَيْهِ وَ وَصَلَ رَحِمَهُ أُنْسِئَ لَهُ فِي أَجَلِهِ وَ وُسِّعَ عَلَيْهِ فِي رِزْقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقْلِهِ وَ لُقِّنَ حُجَّتَهُ وَقْتَ مُسَاءَلَتِه
به هر كس، راستگويى در گفتار، انصاف در رفتار، نيكى به والدين و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخير مى افتد، روزيش زياد مى گردد، از عقلش بهره مند مى شود و هنگام سئوال [مأموران الهى] پاسخ لازم به او تلقين مى گردد.
اعلام الدين ص 265
فِى الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِى الدُّنيا وَ ثلاثٌ فِى الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتى فِى الدُّنيا فَيَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ يُعَجِّلُ الفَناءَ وَ يَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِى النّارِ ؛
زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى اش اين است كه: آبرو را مى بَرد، مرگ را شتاب مى بخشد و روزى را مى بُرد و سه پيامد آخرتى اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است.
مکارم الاخلاق ص 441 - خصال ص 321، ح 3
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُنْسَأَ لَهُ فِي عُمُرِهِ وَ يُوَسِّعَ لَهُ فِي رِزْقِهِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ وَ لْيَصِلْ رَحِمَهُ.
هر كس دوست دارد كه عمرش طولانى و روزى اش زياد شود، تقواى الهى پيشه كند و صله رحم نمايد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 102، ح 56
اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَيِّيرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَ الَّتى تَهتِكُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ و َالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَينِ؛
گناهی كه نعمت ها را تغيير مى دهد، تجاوز به حقوق ديگران است. گناهى كه پشيمانى مى آورد، قتل است. گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند، ظلم است. گناهى كه آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد، زناست. گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خويشان است. گناهى كه مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تيره و تار مى كند، نافرمانى از پدر مادر است.
علل الشرايع ج 2، ص 584 ، ح 27
إِنَّ الْحُسَيْنَ صَاحِبَ كَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَكْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَاناً فَآلَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا يَأْتِيَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَكْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانٌ وَ لَا مَنْ بِهِ عَاهَةٌ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذَنْبَهُ وَ مَدَّ فِي عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فِي رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.
حسين، بزرگ مرد كربلا، مظلوم و رنجيده خاطر و لب تشنه و مصيب زده به شهادت رسيد. پس خداوند، به ذات خود، قسم ياد كرد كه هيچ مصيبت زده و رنجيده خاطر و گنهكار و اندوهناك و تشنه اى و هيچ بَلا ديده اى به خدا روى نمى آورد و نزد قبر حسين علیه السلام دعا نمى كند و آن حضرت را به درگاه خدا شفيع نمى سازد، مگر اين كه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى كند و گناهش را مى بخشد و عمرش را طولانى و روزى اش را گسترده مى سازد. پس اى اهل بينش، درس بگيريد!
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98، ص 46، ح 5
وُصولُ المَرءِ اِلى كُلِّ ما يَبتَغيهِ مِن طيبِ عَيشِهِ وَ اَمنِ سِربِهِ وَ سَعَةِ رِزقِهِ بِحُسنِ نيَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلقِهِ؛
انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت محيط و روزى زياد، دست مى يابد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 92 ، ح 1607
الْأَمَانَةُ تَجُرُّ الرِّزْقَ وَ الْخِيَانَةُ تَجُرُّ الْفَقْر
امانتدارى روزى مى آورد و خيانت در امانت فقر.
تحفل العقول ص 221 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص60، ح138
إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ لَكِنْ يُضَاعِفَانِ الثَّوَابَ وَ يُعْظِمَانِ الْأَجْرَ وَ أَفْضَلُ مِنْهُمَا كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر
امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مى كنند و نه از روزى كم مى نمايند، بلكه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مى سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منكر سخن عادلانه اى است نزد حاكمى ستمگر.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7637 {شبیه این حدیث در نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 542 ، ح 374 }
الصَّلَاةُ مِنْ شَرَائِعِ الدِّينِ وَ فِيهَا مَرْضَاةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِيَ مِنْهَاجُ الْأَنْبِيَاءِ وَ لِلْمُصَلِّي حُبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ هُدًى وَ إِيمَانٌ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ بَرَكَةٌ فِي الرِّزْقِ
نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدايت، ايمان، نور معرفت و بركت در روزى است.
خصال ص 522، ح 11
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ يَكْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدِهِ نِعْمَةً يُحِبُّ أَنْ يَرَى أَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَيْهِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ يُنَظِّفُ ثَوْبَهُ وَ يُطَيِّبُ رِيحَهُ وَ يُحَسِّنُ دَارَهُ وَ يَكْنُسُ أَفْنِيَتَهُ حَتَّى إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِيبِ الشَّمْسِ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ يَزِيدُ فِي الرِّزْق
امام صادق عليه السلام : خداوند زيبايى و خودآرايى را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بيزار است. هرگاه خداوند به بنده اى نعمتى بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببيند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تميز بپوشد، خود را خوشبو كند، خانه اش را گچكارى كند، جلوى در حياط خود را جاروكند، حتى روشن كردن چراغ قبل از غروب خورشيد فقر را مى برد و روزى را زياد مى كند.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 195
غَسْلُ الْإِنَاءِ وَ كَسْحُ الْفِنَاءِ مَجْلَبَةٌ لِلرِّزْق
شستن ظرف و جارو زدن جلو در منزل، باعث جلب روزى مى شود.
مکارم الاخلاق ص 127 - خصال ص 54، ح 73
اَلكَذِبُ يَنقُصُ الرِّزقَ؛
دروغ، روزى را كم مى كند.
نهج الفصاحه ص 373 ، ح 1087
إِنَّ النَّاسَ يَسْتَغْنُونَ إِذَا عُدِلَ بَيْنَهُمْ وَ تُنْزِلُ السَّمَاءُ رِزْقَهَا وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ بَرَكَتَهَا بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى.
اگر در ميان مردم عدالت برقرار شود، همه بى نياز مى شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزى خود را فرو مى فرستد و زمين بركت خويش را بيرون مى ريزد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 568، ح 6
إِنَّ العَبدَ لَيَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَركِ الصَّبرِ، وَ لا يُزادُ عَلى ما قُدِّرَ لَهُ؛
بنده به سبب بى صبرى، خودش را از روزى حلال محروم مى كند و بيشتر از روزى مقدّر هم نصيبش نمى شود.
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج3، ص160
لَيْسَتِ الْعِفَّةُ بِمَانِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلًا وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ طَالِبُ الْمَأْثَم
نه خوددارى از حرام و ناپسند، مانع روزى مى شود و نه حرص روزىِ بيشتر مى آورد، كه روزى تقسيم شده و اجل حتمى است و حرص به سوى گناه مى كشد.
اعلام الدین ص 428
مَنْ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى بِالْقَلِيلِ مِن الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ مِنَ الْعَمَلِ.
هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهد بود.
بحـارالانـوار(ط-بیروت)ج 75،ص 356 و 357 ، ح 12
اَداءُ الاَمانَةِ و َالصِّدْقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، و َالْخيانَةُ وَ الْكَذِبُ يَجْلِبانِ الفَقْرَ وَ النِّفاقَ؛
اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق مى شود.
تحف العقول ص 403 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 327
صَلاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ تَدُرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِى الدَّيْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ؛
نماز شب، انسان را خوش سيما، خوش اخلاق و خوشبو مى كند و روزى را زياد و قرض را ادا مى نمايد و غم و اندوه را از بين مى برد و چشم را نورانى مى كند.
ثواب الأعمال ص 42
تَغَرَّبْ عَنِ الْأَوْطَانِ فِي طَلَبِ الْعُلَى وَ سَافِرْ فَفِي الْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ
تَفَرُّجُ هَمٍ وَ اكْتِسَابُ مَعِيشَةٍ وَ عِلْمٌ وَ آدَابٌ وَ صُحْبَةُ مَاجِد
براى كسب بلند مرتبگى از وطن خود دور شو و سفر كن كه در مسافرت پنج فايده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزى و دانش و آداب زندگى، و همنشينى با بزرگواران.
مستدرك الوسائل و مستنبط المسایل ج 8، ص 115، ح 9199
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً زَكِيّاً وَ عِلْماً كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
خدايا مرا عقلى كامل ، تصميمى نافذ، خردى برتر، دلى پاك، دانشى فراوان و ادبى والا روزى كن و تمام اينها را به سود من قرار ده نه به زيانم،اى مهربانترين مهربانان.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 84 ، ص 325 ، ح 14
فى سَعَةِ الاَخْلاقِ كُنوزُ الاَرْزاقِ؛
گنج هاى روزى در وسعت اخلاق نهفته است.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 23
مَنْ ساءَ خُلْقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ؛
هر كس بد اخلاق باشد، روزى اش تنگ مىشود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 264 ، ح 5711
مَنِ انْقَطَعَ اِلَى اللّهِ كَفاهُ اللّهُ كُلِّ مَؤُنَةٍ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ اِلَى الدُّنْيا و َكَلَهُ اللّهُ اِلَيْها؛
هر كس از غير خدا بِبُرد، خداوند، هزينه زندگى او را تأمين مىكند و از جايى كه انتظار ندارد، روزىاش مىدهد؛ امّا هر كس چشم اميدش به دنيا باشد، خداوند، او را به دنيا وا مىگذارد.
نهج الفصاحه ص 731 ، ح 2796
ألاستِغفارُ یَزیدُ فی الرّزقِ.
استغفار روزی را زیاد می کند.
خصال ص 505 - جامع الاخبار(شعیری) ص 124
مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأهل بَیتِهِ زیدَ فی رزقِه.
کسی که به خانواده اش خوب احسان کند روزیش زیاد میشود.
بحارالانوار(ط-بیروت) ج71، ص 104 ، ح 64
مَن حَسُنَت نِیتُه زِیدَ فِی رِزقِه؛
هر که خوش نیت باشد ، روزی اش افزایش می یابد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 105 ، ح 11
فَعَدَلَ فیها لیبتَلی مَن أرادَ بِمَیسورِها وَ مَعسورَها وَ لیختَبِرَ بِذَلِکَ الشُّکرَ وَ الصَّبرَ مِن عَنیها وَ فَقیرِها
خداوند متعال روزی ها را عادلانه تقسیم کرد تا هر که را بخواهد به وسعت روزی یا تنگی آن بیازماید و میزان سپاسگزاریِ توانگر و شکیباییِ تهیدست را امتحان کند.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 134 از خطبه 91
قلتُ لأبي عبدِاللّهِ (عليه السلام) : الرّجُلُ يَتّجِرُ ، فإنْ هُو آجَرَ نَفسَهُ اُعطِيَ ما يُصِيبُ في تجارتِهِ ، فقالَ: لا يُؤاجِرْ نفسَهُ، و لكنْ يَسترزِق ُاللّهَ عزّ و جلّ و يَتَّجِرُ، فإنّهُ إذا آجَرَ نفسَهُ حَظَرَ على نفسِهِ الرِّزْقَ .
به ابو عبداللّه امام صادق (عليه السلام) عرض كردم:شخصى مى تواند تجارت كند، با اين حال اگر خودش را اجير [ديگرى] سازد، به اندازه اى كه خودش تجارت كند، به او داده مى شود. فرمود: اجير نشود؛ بلكه از خداوند بزرگ روزى طلبد و دست به تجارت زند؛ زيرا اگر اجير شود ، مانع روزى خود شده است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص90 ، ح 3
حدیث نفس چیست؟ خطر آن چیست ؟ درمان آن چیست ؟
«حدیث نفس» یک اصطلاح عرفانی و به معنای واگویه کردن وگفتگو با خود است. لغت نامه دهخدا، این واژه را « با خویش گفتن» و« سخن با خویش گفتن» و«بخود گفتن» معنا کرده است.
به عبارت دیگر مکالمه و صحبت کردن نفس انسان با خود او حدیث نفس است.
امکان دارد حدیث نفس نوعی گفتگوی پند گونه و نصیحت مدارانه با خود باشد. به این اعتبار، ملامت و سرزنش نفس لوّامه که پس از وارد شدن انسان به محدوده ممنوعه الهی (گناه ) صورت می گیرد، نوعی حدیث نفس است.
البته حدیث نفس لزوما پس از گناه حاصل نمی شود بلکه انسان می تواند با نفس و با «خود» در همه حال، مشغول گفتگو باشد. برای حدیث نفس لزوماً نیاز به ایجاد صوت نیست، ممکن است صحبت با خود به صورت ذهنی انجام شود. از آن جا که حدیث نفس، فقط نوعی بازگو کردن دانسته ها است، با فکر که حرکت از دانسته ها به سوی نادانسته ها است تفاوت دارد . حدیث نفس باعث می شود چنان ذهن انسان درگیر شود که مسائل عادی یا مهم زندگی را فراموش کند یا در فعالیت های روزانه دچار حادثه و تصادف و غیره گردد .
حضرت صادق آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
براى هر مؤمنى چهل روز نمى گذرد، مگر این که گرفتار حدیث نفس مى شود. پس هر وقت حدیث نفس بر کسى عارض شد، دو رکعت نماز بجا آورد و از شّر آن به خدا پناه ببرد.چون یک روز حضرت آدم علیه السّلام از حدیث نفس به خداوند عزّ و جل شکایت کرد.حضرت جبرئیل علیه السّلام نازل شد و فرمود: بگو:« لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ»حضرت آدم علیه السّلام تا این ذکر را فرمود، حدیث نفس او بر طرف شد.
در دستورات اسلامی حداقل 100 مرتبه در روز گفتن این ذکر وارد شده است .
این چه عذابی است كه عزیز ما را از یاد می برد. ؟!
ای عزیز، قدری تفكر در قرآن كن. ببین چه عذابی را وعده كرده كه اهل جهنم از مالك می خواهند كه آن ها را بِكُشد ؟! هیهات كه مرگ در كار نیست. ببین خدای تعالی می فرماید: « یا حَسرَتی عَلی ما فرَّطتُ فی جَنبِ اللهِ ». آیا این چه حسرتی است كه خدای تعالی با آن عظمت ، با این تعبیر ذكر می فرماید؟! تدّبّر كن در آیه شریفه قرآن. بی تأمل و تدبّر از آن مگذر، درست تفكُّر كن عزیزم ! قرآن ـ نعوذ بالله ـ كتاب قصّه نیست. با شما شوخی نمی كند. ببین چه می فرماید؟ این چه عذابی است كه عزیز ما را از یاد می برد. ؟!
[ امام خمینی – ره ، چهل حدیث، ص20 ]
******************************************
وقتی بنا می شود بروند اوّل دعواست !
قال علی علیه السلام : … وَ أَخْرِجُوا مِنَ اَلدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ ( امالی ص 172 )
قبل از آن که بدنهای شما از دنیا خارج بشود ، دلهایتان را از دنیا خارج کنید! یعنی دلبستگی به دنیا نداشته باشید! … نمی گوید از نِعَم دنیا استفاده نکنید، می فرماید : دلبسته به دنیا نباشید. این دلبستگی است که انسان را بیچاره می کند… بعضی از ماها به زبان می گوییم دلبستگی نداریم،امّا باید حقیقتاً دلبستگی نداشت. یک وقتی یکی از روسای کشور ، چند سال پیش به من می گفت: این آقایانی که مسئولین میانی هستند،دائماً می گویند ما به این میزها علاقه ای نداریم امّا وقتی می خواهیم این ها را جابجا کنیم ، مصیبت است ! به ظاهر می گویند علاقه ای نداریم، دلبستگی نداریم ، اما وقتی بنا می شود بروند اوّل دعواست! می فرماید : قبل از آن که بدنهایتان از دنیا خارج بشود ، دلهایتان را خارج کنید ! بعضی از اهل معنا می گفتند که بعضی از ارواح سرگردان را دیدند که از دنیا خارج شدند اما هنوز خیال می کنند در این دنیایند ، دنبال مال و مَنال و مِلک … دور خودشان دارند می چرخند، هنوز ملتفت نیستند که رفته اند نشئه بعدی، دل هنوز اینجاست !
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت ا… امام خامنه ای (مدظله العالی) [ درس خارج مورخ 22/10/1393]
******************************************