حدیث زندگانی

وب سایت اموزشی ومشاوره دینی وشبهات دینی درفضازی مجازی بین من وشما

حدیث زندگانی

وب سایت اموزشی ومشاوره دینی وشبهات دینی درفضازی مجازی بین من وشما

نویسندگان

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سال۹۴» ثبت شده است

حدیث تکان دهنده درمورد سجده شکر (حدیث قدسی)

سه شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ق.ظ

sejde shokr

امام صادق علیه السلام فرمودند :

سجده شکر به جا آوردن بر هر مسلمانی واجب است . نمازت را به سبب آن به اتمام برسان و به سبب آن خدایت را از خودت راضی کن و به سبب آن است که ملائکه از تو متعجب و شگفت زده میشوند . به درستی که بنده زمانی که نماز میخواند و سپس سر بر سجده شکر مینهد ، پروردگار حجاب های موجود میان بنده و فرشته ها و ملائک را میگشاید و میگوید :

ای ملائکه من ! به بنده ام بنگرید . واجبم را به جای آورد و عهدم را برای من تمام نمود . سپس برای من نسبت به آنچه که برایش نعمت نموده ام ، سجده شکر به جا آورد . ای فرشتگان من ! برای او از نظر شما چه چیزی در نزد من وجود دارد ؟

پس ملائکه میگویند : ای پروردگار ما ! رحمت تو .

پس پروردگار میفرماید : سپس برای او چیست از پاداش ؟

میگویند : ای پروردگار ما ! بهشت تو .

سپس پروردگار میفرماید : برای او دیگر چیست ؟

میگویند : ای پروردگار ما ! کفایت مهم هایش .

پس پروردگار باز میفرماید : سپس برایش چیست ؟

امام علیه السلام فرمودند : چیزی از خیر ها نماند مگر آنکه ملائکه آن را گفتند . پس خداوند میفرماید : پس از آن دیگر چیست ؟

ملائکه میگویند : ای خداوند ما ! علمی برای ما نیست !

پروردگار میفرماید : ای فرشتگان من ! برایش شکر میکنم همانگونه که برایم شکر به جای آورده است و برایش روی می آورم با فضلم و رحمتم را برایش نشان میدهم .

منبع : " الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه " نوشته شیخ حر عاملی رحمة الله علیه

  • رسم زندگانی

حدیث شناسی

چهارشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۴:۱۹ ب.ظ
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم «الحمد للّه رب العالمين و صلي الله علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته» در خدمت برادراني هستيم كه در آستانه‌ي معلم شدن هستند، شغل عزيز انبيا ما را دارند. بحثي را كه پيش بيني كرده‌ام كه امروز برايتان بگويم انس با حديث و حديث شناسي، لزوم و اهميت حديث، نوشتن حديث، جعل حديث، آشنايي با حديث و. . . است. اگر حديث نباشد ما دين نداريم و دست و پايمان فلج مي‌باشد، چون اين قرآن به تنهايي كافي نيست. نمي‌شود ما تنها با قرآن زندگي كنيم، چون قرآن مي‌فرمايد: «أَقيمُوا الصَّلاةَ»(بقره/43) اما نمي‌گويد: نماز صبح چند ركعت است. قرآن ما مي‌گويد: «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ»(حج/29) يعني حاجي دور خانه كعبه طواف كن، اما نمي‌گويد: چند دور طواف كن. بسياري از دستورات ما در قرآن كلي است، چون قرآن كتاب قانون است و هر كتاب قانوني نياز به شرح و بيان و تفسير و تكميل و تبصره هم دارد. بنابراين لازم است اگر ما درباره‌ي قرآن بحثي كرديم، بحثي هم درباره‌ي حديث انجام دهيم. اهميت حديث: اگر كسي از ما بپرسد ما به چه دليل بايد از حديث تبعيت كنيم؟ در كجاي قرآن اين امر آمده است؟ مي‌گوييم: قرآن مي‌فرمايد: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7) يعني هرچه پيامبر مي‌آورد بگيريد و به آن عمل كنيد. پس از كلمات پيامبر نيز به دليل اين آيه لازم است كه پيروي شود. قرآن درباره‌ي كلمات پيامبر مي‌فرمايد: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏»(نجم/3) پيغمبر اسلام از روي هوس حرف نمي‌زند. حال مي‌گويند: اين براي پيامبر بود اما به كلمات حضرت علي(ع) به چه دليل بايد عمل كنيم؟ مرحوم مجلسي مي‌فرمايد كه قرآن به پانزده دليل معجزه است. علامه طباطبايي(ره) مي‌فرمايد: قرآن به يازده دليل معجزه است. در اعجاز قرآن حرفي نيست. گرچه زبان ما ايرانيان فارسي است و عربي بلد نيستيم و نمي‌فهميم اينكه قرآن اعجاز دارد يعني چه؟ اما مي‌دانيم كه اسلام ميليون‌ها دشمن دارد و اين را هم مي‌دانيم كه قرن هاست كه اسلام دشمن دارد و اين را هم مي‌دانيم كه ممكن است زبان ما فارسي باشد، اما بسياري از دشمنان قرآن دشمناني عرب زبانند. ما خيلي عرب زبان داريم كه اصلاً مسلمان نيستند. مگر عرب ماركسيست نداريم؟ مگر عرب مسيحي نداريم؟ همان زمان اسلام، پيامبر فرمود: كلامي مثل قرآن بياوريد تا من دست از كارم بردارم. چهار تخفيف نيز به آن‌ها دادند. اول، فرمود: يك قرآن مثل قرآن من بياوريد و ديگر نه جنگ كنيم و نه بودجه خرج كنيم. هزاران كشته دادند و ميلياردها پول خرج كردند، اما پيغمبر فرمود: شما ميليون‌ها دشمن هستيد، قرن هاست كه دشمن اسلام هستيد، اگر ايراني‌ها فارس هستند و تركيه زبانش تركي است اما زبان مادري شما عربي است، شما كه عرب هستيد، قرن هاست كه با ما دشمن هستيد. اين همه كشته مي‌دهيد، ميلياردها تومان بودجه داريد. عوض اين‌ها، يك قرآن بياوريد. «فأتوا بكتاب مثله» حالا صد و چهارده سوره زياد است، صد و چهار سوره‌اش پيش كش شما «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين»(هود/13) ده سوره بياوريد. بعد مي‌گويد: يك سوره هم پيش كش شما و فرمود: «فَلْيَأْتُوا بِحَديثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقينَ»(طور/34) يعني يك مطلبي مثل قرآن بياوريد. هرچه تخفيف داد و چهار بار هم تحريك كرد و فرمود: «إِنْ كانُوا صادِقينَ» اگر مرديد مثل قرآن بياوريد. و ديگر اين همه تبليغ و جنگ عليه اسلام نكنيد. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» هركس را كه مي‌خواهيد دعوت كنيد، نگوييد: ما نمي‌توانيم. الان هواپيما هم هست. بليط دو سره بگيريد و از شرق و غرب دعوت كنيد «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»(يونس/38) «لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً»(اسراء/88) هر كس را كه مي‌خواهيد دعوت كنيد گرچه بعضي براي بعضي پشتوانه باشند. يعني اينطور نيست كه بگوييد ما تنها بوديم. از هر نقطه‌ي زمين دعوت كنيد هركسي را كه استطاعت داريد، بياوريد. يعني همه مي‌دانيم كه سور يعني سوره‌ها، حديث، صادق، استطاعت، بعضي براي بعضي، يعني اين آيات از آياتي است كه اگر فردي كه شش كلاس هم سواد داشته باشد 80 درصد معناي آن را مي‌فهمد. اول فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»(اسراء/88) يعني يك كتاب مثل قرآن بياوريد. بعد فرمود: اگر يك كتاب زياد است، ده سوره بياوريد، اگر زياد است يك سوره بياوريد. اگر يك سوره زياد است، يك مطلب، يك آيه بياوريد. اگر راست مي‌گوييد از هركس و هرجايي مي‌توانيد كمك بگيريد و آيه‌اي مثل قرآن بياوريد. اين فرياد قرآن است. ميليون‌ها دشمن، در قرن‌ها، با داشتن زبان عربي، هزارها كشته مي‌دهند و عليه اسلام ميلياردها دلار خرج مي‌كنند، اما يكي از آن‌ها نمي‌آيد تا اين كه از راه ميانبر برود، و يك سوره، يا يك آيه مثل قرآن بياورد و بساط اسلام را جمع كند. ما درست است كه عرب نيستيم، اما خوب، مي‌فهميم. به يك كسي گفتند: آيا معقول خوانده‌اي؟ گفت: نه معقول نخوانده‌ام، اما عقل دارم. لازم نيست حتماً فلسفه خوانده باشم، معقول نخوانده‌ام اما عقل كه دارم. من زبان مادريم عرب نيست اما مي‌فهمم كه عرب‌هاي مخالف اسلام دشمني كردند و از اين راه ميان بر نرفتند. معجزه بودن قرآن با ساير معجزه‌ها فرق دارد. قرآن هم معجزه و هم بيان است. اما معجزه‌ي حضرت موسي يك چيز بود و بيانش چيز ديگري بود. يعني ايشان عصا را مي‌انداخت اژدها مي‌شد و ازطرف ديگر بيانش چيز ديگري بود. معجزه‌ي حضرت عيسي هم با بيانش تفاوت داشت. يعني مرده را زنده مي‌كرد و از طرفي بيانش چيز ديگري بود. آن‌ها معجزاتشان موقت بود و با احكام و بيانشان تفاوت داشت. آيا قرآن به تنهايي كافي است؟ آيا شعار «كفانا كتاب الله» حرف حقي است؟ خير حرف باطلي است. ما اگر همين الآن نگاه كنيم مي‌بينيم كه قرآن در بين همه‌ي مسلمانان هست ولي همه‌ي حرف‌ها يكي نيست و نظرات يكي نيست. پس قرآن به تنهايي كافي نيست و بايد به حديث مراجعه كرد. اين آيه‌ي قرآن پشتوانه‌ي حديث است كه پيامبر از هوايش حرف نمي‌زند. پس هرچه رسول مي‌گويد بپذيريد. (كه اواز هوايش نطق نمي‌كند) خداوند متعال پيامبر را تأييد مي‌كند و پيغمبر مي‌فرمايد: «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ»(أمالى صدوق، ص‏659) شما حتماً اين حديث را شنيده‌ايد كه پيامبر فرموده: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنِ‏ٍ»(إرشاد مفيد، ج‏2، ص‏127) اين حديث را شيعه قبول دارد. ابن ماحج از كتاب‌هاي درجه يك اهل سنت است نقل مي‌كند(ابن ماجه، جلد اول) كه پيامبر فرمود: «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ» و علي بن ابيطالب نيز از اين طريق تأييد مي‌شود. از ماجراي غدير خم گرفته تا غير آن. . . بعد همينطور يكي يكي مي‌ايد تا اين جا كه پيامبر مي‌فرمايد «الْمَهْدِيُّ مِنِّي»(كشف‏الغمة، ج‏2، ص‏481) اين حديث در سنن ابي داود مي‌باشد(جلد 4، صفحه) ما شيعيان چهار كتاب درجه يك داريم، سني‌ها شش كتاب درجه يك دارند. ابن ماحج و سنن ابي داود مثل صحيح مسلم و صحيح بخاري و دو كتاب ديگر است، شش كتاب اهل سنت هستند. پس ببينيد خدا حديث‌هاي پيغمبر را تاييد مي‌كند، پيغمبر هم حديث‌هاي اميرالمؤمنين را تأييد مي‌كند و همين طور يك يك تا مي‌رسد به حضرت مهدي(عج). . . از همه گذشته «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»(احزاب/33) خداوند اراده كرده كه چه كار كند؟ كه هر نوع پليدي، كجي، انحراف را از اهل بيت دور كند «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»(أمالى طوسى، ص‏547) البته صد حديث داريم عترتي يك حديث هم داريم «كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّتِي»(كمال‏الدين، ج‏1، ص‏235). پس قرآن ما توسط معجزه تثبيت شده و رواياتمان نيز توسط اين آيه تثبيت مي‌شود و اين مثل سلسله سند مي‌باشد. ولي يك رواياتي داريم كه هر بلايي سر بني اسرائيل آمد بر سر مسلمانان نيز مي‌ايد يعني همين طور كه كتاب دين موسي تحريف مي‌شود، كتمان و تلبيس مي‌شود، ممكن است اين خطرات در مورد مسلمانان هم باشد كه در اينجا مسئله حديث شناسي مطرح مي‌شود. مثلاً هر چيزي كه گفته شد و منسوب به امام صادق(ع) شد ممكن است امام صادق(ع) آن را نگفته باشد پس اين حديث شناسي مسئله مهمي است. ممكن است طلبه‌هايي سال‌ها در قم درس بخوانند ولي در علم رجال را ندانند و كار نكرده باشند، نمي‌توانند بفهمند كه اين حديث درست يا غلط است. من قبل از اين كه سراغ حديث‌هاي دروغ بروم و درباره‌ي آن حرف بزنم از حديث‌هاي راست و مثبت حرف مي‌زنم. چون آدم وقتي مي‌خواهد تبليغ كند بايد اول حرف‌هاي مثبت بزند. اصولاً قرآن هر كجا كه مي‌خواهد از حق و باطل حرف بزند اول حق را مي‌گويد. هر كجا بين بكن و نكن است، اول مثبتش را مي‌گويد. بخور، نخور را كه مي‌خواهد مطرح كند، اول بخور را مطرح مي‌كند. يعني عينك انسان بايد مثبت باشد. منتهي توجه داشته باشيد عينك منفي هم داريم. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»(بقره/35) يعني هرچه مي‌خواهيد بخوريد. سپس مي‌فرمايد: نزديك اين گندم نرويد. پيغمبر وقتي مي‌خواهد از چيزي نهي كند، اول مي‌گويد: اين كار را بكنيد، سپس مي‌گويد: اين كار را نكنيد. اين سيستم تربيت است. اول مي‌گويد: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا»(اعراف/31) بعد مي‌فرمايد: «وَ لا تُسْرِفُوا» البته يك كسي مي‌گفت: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» مي‌ترسم شما هم همين را ياد گرفته باشيد. يعني من يك ساعت هرچه آيه و حديث بخوانم آخرش مي‌گوييد: قرائتي گفت «كُلُوا وَ اشْرَبُوا مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» يعني اول مي‌گويد: بخوريد و بياشاميد بعد مي‌گويد اسراف نكنيد. در زماني كه حضرت لوط پيامبر خدا بود، گناه خطرناك لواط زياد بود. وقتي مي‌خواست از اين كار نهي كند. اول يك طرح مثبت داد و فرمود: «يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي‏ هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في‏ ضَيْفي‏»(هود/78) به لات‌هاي شهر فرمود: بابا اين‌ها دختران من هستند «هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» اين‌ها كه بهتر هستند. بياييد من دخترانم را به عقد شما در مي‌آورم. بعد فرمود: «وَ لا تُخْزُونِ في‏ ضَيْفي‏» يعني لواط را كنار بگذاريد. اين خودش يك روشي است كه هر وقت معلم، مبلغ يا روحاني، مي‌خواهد بگويد اين كار را نكن، بايد قبلاً يك كار مثبتي را پيشنهاد دهد. مثل وزارت راه كه اگر بخواهد جاده‌اي را مسدود كند و ممنوع كند از كنارش يك راهي باز مي‌كند. هميشه بايد يك راه مثبتي باشد. نمي‌شود گفت: آقا، با اين حرف نزن. با اين رفيق نشو، اين غذا را نخور، اين كار را نكن. نخند، نگو، نكن، . . . پس چه كنم؟ آخر بايد گفت: بيا به گردش برويم، ولي با او گردش نرو. بيا با هم برويم بستني بخوريم ولي با او بستني نخور. بيا با خودم برويم اين فيلم را ببينيم، ولي آن فيلم را نبين. «كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» البته بعضي موارد اصلاً آره نداره مثل «و لا تأكلوا مال اليتيم» خوردن مال يتيم از مواردي است كه اصلاً شاخه آره درآن وجود ندارد. اين نكته‌ها براي افرادي كه مي‌خواهند تبليغ كنند مفيد است. در خانه و براي زنداري هم اين نكته¬ها مفيد است. مثلاً اگر مي‌خواهي نگويي كه اين سبزي گل دارد، بايد بگويي: خانم كمي ديگر اين سبزي را بشوي. لباس شستي، درس خواندي، مطالعه كردي، خياطي كردي، اين كار‌هاي خوب است ولي بعد مي‌گويي كه اين سبزي مانده است ولي اگر وارد شدي و گفتي: سلام، اين سبزي مانده است اين خيلي كار بدي است. يعني اگر در زن داري هم از منفي شروع كني پاتك مي‌خوري. در حديث شناسي هم بايد اول مثبت‌ها را بگوييم. حديث خوب است، اگر حديث نباشد ما در درك قرآن فلج هستيم و بعد از اين كه اهميت حديث را گفتيم سراغ نقل و نوشتن حديث مي‌رويم. نوشتن و يادداشت برداري خيلي مهم است. اگر مي‌خواهيد بعداً معلم شويد حالا كه جوان هستيد عنايت كنيد و دفترهاي مختلف داشته باشيد و هرچه داريد يادداشت كنيد و اين كار را طوري انجام دهيد كه يادداشت هايتان كد داشته باشد. بعضي زن‌ها خيلي دقيق هستند. برق هم كه مي‌رود، باز هم مي‌داند كه قوطي كبريت كجاست؟ و آدمي هم هست كه آن قدر بي برنامه است كه برق هم كه باشد قابلمه را گم مي‌كند. من براي معلم‌ها طوري حرف مي‌زنم كه زن‌هاي خانه دار هم مخاطب باشند و اين خيلي مشكل است. طوري بيان مي‌كنم كه بچه مدرسه‌اي هم بگويد: منظورش به من هم بود. نوشتن خيلي مهم است. «ن والقلم» قلم مورد قسم توسط خداوند واقع شده است و سوره‌اي به نام قلم داريم. خود پيامبر هجده نفر قلم به دست داشت كه هر كدام كارهاي مختلف پيامبر را مي‌نوشتند. يكي قراردادها و ديگري نامه‌هايي كه مي‌آمد را مي‌نوشت. فرد ديگري ورود و خروج بيت المال را ثبت مي‌كرد. خلاصه پيامبر هجده منشي داشتند. آيت الله احمدي از مدرسين قم كتابي به نام «مكاتيب الرسول» دارد. مكاتيب به معني نامه‌ها است و دراين كتاب نامه‌هاي مختلف پيامبر جمع آوري شده است. حديث داريم «الْكُتُبُ بَسَاتِينُ الْعُلَمَاءِ»(غررالحكم، ص‏49) يعني كتاب باغ علماست. يعني همان طور كه آدم در باغ و بوستانش قدم مي‌زند بايد براي عاشق علم، شيرين ترين مغازه‌ها، كتاب فروشي باشد و نداشتن ساعت و خانه چيزي نباشد و تنها كتاب مهم است. در بحار روايتي داريم، كه زماني مي‌ايد كه بهترين چيزي كه مردم با آن مأنوس مي‌شوند كتاب مي‌شود. و امام صادق(ع) فرمودند: حرف هايتان را يادداشت كنيد و پخش كنيد. «قَيِّدُوا الْعِلْمَ بِالْكِتَابَةِ»(أعلام‏الدين، ص‏82) علم را با نوشتن مقيد كنيد. «الكتب العلم قبل ذهاب العلماء» پيامبر فرمود: خلفا و جانشينان من كساني هستند كه حديث را بنويسند «ثم يعلمونه امتي» وسپس در ميان مردم پخش كند. پس اصل حديث مهم است و نوشتن آن هم مهم است. نقل حديث: در زندگي مسئله‌اي نداريم مگر اين كه برايش حديث داشته باشيم. مثلاً در مورد شهرداري خيلي حديث داريم. در مورد راه‌ها كلمه‌ي آسفالت نيامده است ولي اصلاح الطريق آمده است. چقدر حديث درباره‌ي آب و جوي آب، درخت و درخت كاري اطراف راه‌ها داشته باشيم خوب است؟ حدس بزنيد. در احاديث كلمه‌ي ترافيك نيست ولي سد معبر در احاديث آمده است. چه قدر حديث درباره‌ي كشتارگاه داشته باشيم خوب است؟ چقدر حديث درباره‌ي مسئله‌ي قبرستان داشته باشيم خوب است؟ چقدر حديث براي مسئله‌ي آتش نشاني داشته باشيم خوب است؟ مسئله‌ي خانه سازي هم همينطوراست. در مورد ناودان‌هايي كه آبشان بر سر مردم مي‌ريزد و ناودان‌هاي عمودي كه اين طور نيستند هم بسيار حديث داريم. براي مسئله‌ي پارك‌ها، بريدن درختان و اشجار هم حديث داريم. چقدر حديث براي درخت كاري، گل و حيوان داري داريم. بيش از دو هزار حديث درباره‌ي خوردني‌ها داريم. اگر در جمهوري اسلامي يك گروه محققي پيدا مي‌شدند و همه را به دانشكده‌ي غذاشناسي دعوت مي‌كرد، يا اين دو هزار حديث را پس از پاك سازي احاديث ناباب، هزار و پانصد حديث را در كتابي با موضوع «اطعمه و اشربه» با نام كتاب خوردني‌ها و آشاميدني‌ها مي‌آورديم خوب بود. گاهي وقت‌ها در احاديث مناسبت‌هاي غذاها ذكر شده است. راجع به لباس هم بسيار حديث داريم. راجع به رنگ لباس چطور؟ راجع به شب زير درخت خوابيدن چطور؟ راجع به دويدن چطور؟ راجع به كوه نوردي چطور؟ راجع به زلف چطور؟ راجع به حمام هم چند حديث داريم. راجع به غذاهاي عمومي هم چند حديث داريم. درباره‌ي چلوكبابي‌ها، مسافرخانه‌ها، راجع به سفر، راجع به بيت المال و وسايل عمومي هم چند حديث داريم. چه مسئله‌اي هست كه ما درباره‌ي آن حديث نداشته باشيم؟ مسائل خانوادگي: آدم مي‌خواهد زني بگيرد، بايد چگونه زني بگيريم؟ راجع به شكل زن، ساق پا، رنگ پوست، موي زن كه چه نوعش خوب است درباره‌ي همه‌ي اينها حديث داريم. زن و مرد، زن و شوهر چقدر مي‌توانند صحبت كنند و چقدر مي‌توانند همديگر را ببينند و راجع به مهريه و مقدار مهريه و بخشيدن مهريه با هم صحبت كنند. مهريه‌ي زياد، مهريه‌ي كم، چه چيز را مهريه كنيم؟ چقدر مهريه كنيم؟ درجلسه عقد چه كسي را دعوت كنيم؟ مسئله‌ي شاهد، صيغه‌ي عقد چگونه خوانده شود؟ در فهرست اين كتاب ببينيد كه چقدر حديث داريم. درباره‌ي انتخاب همسر، مراسم خواستگاري، مراسم عقد و مهريه و مراسم عروسي و. . . چقدر حديث داريم. همين مسائلي كه مي‌گوييم سكسي است. ده‌ها حديث درباره‌ي آن، يعني آموزش مسائل جنسي داريم. منتهي چون در تلويزيون نمي‌توان گفت، نبايد آن‌ها را ياد بگيريم. و بايد يك جاهايي باشد كه عروس و دامادها بروند و ياد بگيرند تا بعد از عقد با يادگيري آن‌ها آماده‌ي زندگي مشترك شوند. بعد از مسائل آميزشي درباره‌ي حاملگي روايت دارم كه غذاي زن حامله چه باشد؟ حركات و ورزش زن حامله چگونه باشد؟ افكار زن حامله، ارتباطش با خدا و دعاهايي كه براي ايام حاملگي است. بعد مسئله‌ي زايمان مطرح مي‌شود. مكان زايشگاه، بعدمسئله‌ي شير دادن، محبت و. . . است. در مجموع مسئله‌اي نيست مگر اين كه در حديث باشد. و ما در جمهوري اسلامي هرچه مي‌توانيم بايد استخوان بندي فكرمان را از حرف محكم و حديث پر كنيم. دو نفر خدمت امام باقر(ع) آمدند امام فرمودند: هر كجا مي‌خواهيد برويد «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»(كافى، ج‏1، ص‏399) يعني به شرق يا غرب برويد، حرف مايه دار صحيح پيدا نمي‌كنيد، مگر اين كه در خانه ما اهل بيت آن را پيدا كنيد. البته چيزهايي كه مربوط به «هُدىً لِلنَّاسِ»(بقره/185) يعني هدايت مردم باشد ممكن است شما بگوييد، آپلو سازي در كجاي احاديث آمده است؟ آپلو را خود آدم هم مي‌تواند بسازد. آن چه دنيا نمي‌تواند بسازد، آدم است. يعني اف چهارده ساخت، اف شانزده هم ساخت، ممكن است اف صد هم بسازد. حال اف چهارده را مي‌خواهي چه كار كني؟ چه كسي را در آن بنشاني؟ براي چه كاري مي‌خواهي؟ انسان در همه كارها موفق است، جز در ساختن خودش و در اين جاست كه انسان شكست خورده است. بنابراين به احاديث عنايت كنيم. گاهي انسان احاديثي را مي‌بيند كه خودش را مي‌بازد. الله اكبر اسلام تا اينجا دقت كرده است، اين قدر اسلام ظريف است. در باره‌ي حديث روايت داريم. پيامبر فرمودند: «تَذَاكَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا فَإِنَّ الْحَدِيثَ جِلَاءٌ لِلْقُلُوبِ إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِينُ كَمَا يَرِينُ السَّيْفُ جِلَاؤُهَا الْحَدِيثُ»(كافى، ج‏1، ص‏41) خلاصه اين كه حديث دل را جلوه مي‌دهد، هنگامي كه دل‌ها زنگ مي‌زند. حديث نورانيت دارد. حديث داريم كه اگر كسي دو حديث ياد بگيرد كه از آن استفاده كند و به ديگران هم ياد دهد ارزشش از عبادت شصت سال بيش‌تر است. چرا كه حديث خط مي‌دهد، مي‌گويد: كه از اين راه حركت كنيد، علم است، نور است راجع به اهميت حديث روايت زياد داريم. (راوية لحديثنا) اين هم براي طلبه‌ها و معلمين بود. اگر كسي يك حديث جالب را ياد بگيرد و براي ديگران نقل كند و دل مؤمنين را محكم كند، بهتر از هزار عابد است. اين عالم اگر با كلمات حق به مردم دل دهد خيلي مهم مي‌باشد. البته اين كار سليقه مي‌خواهد، چرا كه اگر آدم بسياري از حديث‌ها را بازگو كند، طرف مقابل را خفه مي‌كند. خود احاديث مثل شكر مي‌باشند ولي اگر شكر را در حلق مردم بريزند خفه مي‌شوند. اين شكر را بايد به نحوي تبديل به شربت كرد كه قابل خوردن هم باشد. اينطور نيست كه بگوييم: بنشين تا برايت حديث بگويم. چون بايد جاي حديث گفتن را دانست. چطور بيان شود؟ چه وقت بگويد؟ زمان تبليغ هنر مي‌خواهد، هر وقتي نمي‌شود تبليغ كرد. زمانش، مكانش، نوعش، ظرفيتش يعني طرف مقابل چقدر ظرفيت دارد؟ چندي پيش من موفق شدم قرآن را به قصد تبليغ نگاه كنم. در قرآن در اين باره آيات زيادي هست. مثلاً چه موقع زمان تبليغ باشد؟ حتي خود قرآن كه بهترين تبليغ است، زمان تبليغش در شب قدر مي‌باشد. وقتي معلم نمره‌ي بيست مي‌دهد، اگر شاگرد را زير نمره نصيحت كند، شاگردش مي‌گويد: چشم. اما وقتي كه نمره صفرمي دهد، آن هم صفر به اندازه‌ي قدر در قوري، زير نمره صفر هم هر چقدر نصيحت كند اثر نمي‌كند. مثل چسباندن كاشي روي كاه گل است. كاشي روي كاه گل نمي‌چسبد. نصيحت از معلمي كه نمره‌ي صفر داده پذيرفته نمي‌شود. آن شبي كه آدم گوشواره براي دخترش مي‌خرد، موعظه‌اش در او اثر مي‌كند. زمان حديث، مكان حديث، حديث خواندن جا دارد. از كجا شروع كنيم؟ سليقه مهم است. از يكي از منبري‌ها پرسيدند چه كنيم كه منبرمان خوب شود؟ چه كتابي بخوانم؟ گفت: كتابي نيست، سليقه‌اي است. آدم خودش بايد بفهمد مخاطبش چه زمينه و ظرفيتي دارد و متناسب با آن‌ها صحبت كند. ببينيد خدا چقدر زيبا فرموده است: كه هنگام سحر يك ساعت دعاي سحر بخوانيد، اما هنگام افطار كه شكم گرسنه است مي‌گويد: حالا وقت دعاي طولاني نيست و يك دعاي كوتاه بايد خوانده شود. «اللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ»(إقبال‏الأعمال، ص‏117) يعني پيغمبران وقتي مي‌خواهند براي افطار دعا بنويسند، يك دعاي يك سطري مي‌نويسند و براي سحر يك دعاي ده صفحه‌اي مي‌نويسند. يعني بايد به زمان و مكان عنايت داشته باشي. ما راجع به نقل حديث عزيزان زيادي را از دست داده‌ايم. طاغوت، اصحاب اميرالمؤمنين را اعدام مي‌كرد. اصحابي كه در هنگام آويخته شدنشان به چوبه‌ي دار مي‌گفت: مردم جمع شويد تا برايتان يك حديث ديگر بخوانم و وقتي اين كار او را ديدند زبانش را بريدند. زبان را مي‌بريدند تاحديث نقل نكند. ابوذر غفاري در مكه وقتي حاجيان مي‌خواستند در جمرات به شيطان سنگ بزنند، برايشان حديث مي‌خواند و ازشلوغي زياد آن جا استفاده مي‌كرد. ما چهار كتاب مهم حديث داريم: (اصول كافي، من لا يحضرالفقيه، استبصار و تهذيب) كه بعضي از آن‌ها اثر شيخ صدوق است كه در همين شهرري دفن است كه لازم است به او احترام بگذاريم. بعضي اثر كليني است كه كليني نيز دهي اطراف شهرري است كه هر دوي اين عزيزان بيش از هزار سال پيش زندگي مي‌كردند. ولي قبل از اين چهار كتاب خوب شيعه مي‌خواهم به قسمت‌هايي از كتاب اعيان الشيعه اشاره نمايم. از زمان اميرالمؤمنين تا زمان امام حسن عسگري، شش هزار و شش صد كتاب نوشته شده است. در زمان يازده امام اين شش هزار و شش صد كتاب نوشته شده كه در اعيان الشيعه جمع شده است. چهارصد كتاب از آن‌ها اصول اربعه است. بعضي از كتاب نويس‌ها كه اسم آنها را مي‌برم عبارتند از: حارث همداني، ميثم تمار، سليم بن قيس، جابر جعفي و اسبق بن نباته و درقرن سوم شخصي به نام محمد بن مسعود عياشي داشته‌ايم كه دويست كتاب داشته است. در سال دويست و ده يعني قرن دوم، هزار و دويست سال پيش سي كتاب داشته است. فضل بن شاذان صد و هشتاد كتاب و رساله داشته است. كليني براي اين كه كتاب كافي را بنويسد، بيست سال مسافرت رفته و از معتبرترين كتاب‌ها استفاده كرده است. بيش از شانزده هزار حديث در اصول و فروع كافي وجود دارد. در من لا يحضره الفقيه بيش از پنج هزار حديث وجود دارد. در تهذيب بيش از سيزده هزار حديث وجود دارد. در استبصار بيش از پنج هزار حديث وجود دارد. آيا همه‌ي احاديث درست مي‌باشند؟ حال مي‌خواهيم كمي در باره‌ي احاديث دروغ هم صحبت كنيم. «كُلُوا» را گفتيم، حالا مي‌خواهيم بگوييم «لا تَأْكُلُوا» چرا حديث دروغ گفته مي‌شود؟ آيا براي دوستي يا براي دشمني اينها را مي‌گويند؟ دوستان از روي غلو، دروغ مي‌گفتند و گاهي اوقات چيزي را چند برابر نقل مي‌كردند. ماه دو نيم شد. قرآن مي‌فرمايد «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(قمر/1) ماه دو نيم شد. خوب طوري نيست. همان طور كه ما خشت را دو نيم مي‌كنيم، خدا نيز ماه را دو نيم مي‌كند. اما ديگر اين كه اين ماه به يقه پيامبر رفت و يكي از اين آستين و نصف ديگر از آن آستين بيرون آمد، بزرگ در كوچك جا نمي‌شود. ماه نمي‌تواند در آستين من قرار گيرد. يا بايد ماه كوچك شود و يا اين كه آستين من بزرگ شود. اين شدني نيست و دروغ است. حديث دروغ زياد داريم، كه آن‌ها خيلي بلا بر سر ما آورده است. گاهي بشر سراغ آبي مي‌رود ولي در آن مگسي مي‌بيند. به خاطر مگسش از آب صرف نظر مي‌كند و حديث‌هاي دروغي خيلي‌ها را از اسلام فراري داد. امام رضا(ع) مي‌فرمايد: اگر مردم همان‌هايي كه ما گفتيم را بشنوند و بفهمند، همه مسلمان مي‌شوند. اگر ديديد كسي مسلمان نيست، يا حرف ما را به او نگفته‌اند و يا اگر گفته‌اند به آن دروغ بسته‌اند و گفته‌اند. اوايل انقلاب حرف در آوردند كه عكس امام درماه مي‌باشد. بعد از آن حرف در آوردند كه چه كساني در ايران دارند انقلاب مي‌كنند؟ درايران يك عده آدم هستند كه مي‌گويند: عكس امام در ماه هست. حالا اگر مثلاً عكس امام هم در ماه باشد، آيا براي امام مقامي است؟ اين چه مقامي است؟ گاهي يك دروغ مي‌گويند تا انقلابيون را تحقير كنند و بگويند: كساني كه انقلاب كردند طرز تفكرشان اين است. خيلي بايد مواظب باشيم. گاهي احمقانه دروغ مي‌گويند. چرا دروغ مي‌گويي؟ مي‌گويد: راستش را بخواهيد من ديدم مردم قرآن نمي‌خوانند، همواره گفتم هركس فلان سوره را بخواند چقدر ثواب دارد. من اين حديث‌ها را بافتم تا مردم قرآن بخوانند. گاهي غلو و مبالغه مي‌كنند، مي‌گويند: امامان ما چه مي‌دانند و. . . البته علم غيب را خدا بخواهد عرضه مي‌كند، اما اين افراد بيش از اندازه تعريف مي‌كنند. مثلاً نسبت به امام رضا(ع) به دروغ در آوردند كه ايشان فرموده‌اند: تمام مردم كره‌ي زمين برده‌ي ماهستند. خوب، اگر هر انسان آزادي خواهي اين حرف را از امام رضا بشنود، ناراحت مي‌شود. صحيح بخاري از كتب اهل سنت است. ابوهريره در اين كتاب حديثي مي‌گويد. روي منبر فردي از پاي منبر به او گفت: «هذا من كيسك او من كيس رسول الله» يعني اين حديث از كيست؟ آيا از كيسه‌ي خودت است يا از كيسه‌ي رسول الله است؟ ابوهريره گفت: «لا هذا من كيسي» يعني نه، اين از كيسه‌ي من است. فردي گفت: خبر دست اول دارم. گفتند: چطور؟ گفت: چون الآن از كارخانه‌ي دروغ سازي‌ام خارج شد. روي منبر ابوهريره دروغ مي‌گفت و جالب اين جاست كه مي‌گويند: مگر ابوهريره از اصحاب پيغمبر نبوده است؟ چرا هست ولي در اصحاب پيامبر هم دروغ گو وجود دارد. قرآن يك سوره به اسم منافقون دارد. در قرآن صدها آيه در مورد منافقون آمده است. سؤال اين است هنگامي كه اين قدر آيه در مورد منافقين مي‌آمد منافقين بودند يا نه؟ بودند كه مسجد ضرار را ساختند. بودند كه توطئه مي‌كردند. پس منافق بود كه در موردش آيه نازل شد. اگر خود خدا مي‌گويد: كه منافق بوده است، پس چرا ما بگوييم هر كه در زمان پيامبر بوده و او را ديده منافق نيست و قطعاً عادل است. اين حرف با متن وحي نمي‌سازد. اگر در روايتي آمده بود كل صحابي عادل است يعني هر كس پيامبر را ديد عادل است، مي‌گوييم: اين حديث دروغ است. به اين دليل كه صحابي يعني كسي كه پيامبر را ديده است و با او بوده‌اند و از طرفي ما در قرآن داريم كه آدم‌هايي با پيامبر بوده‌اند ولي عادل نبوده‌اند، هيچ! بلكه منافق هم بوده‌اند. شاهد هم آياتي است كه درباره‌ي آن‌ها نازل شده است. مگر مي‌شود كه قرآن بگويد در زمان پيامبر منافق بود و ما بگوييم قرآن اشتباه مي‌كند و هركس درزمان پيامبر بوده است عادل است. خلاصه هرگاه حديثي ضد قرآن بود، بايد آن حديث را به ديوار زد. در اصحاب پيامبر، هم افراد و هم افراد بد بوده است. همه كه يك طور نيستند. زن‌هاي پيامبر هم مختلف هستند. خداوند نمي‌گويد: كه هر كس زن پيامبر باشد خوب است. خدا در قرآن مي‌فرمايد: «فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً»(احزاب/29) يعني خداوند براي زنان خوب پيامبر، مزد عظيم قرار داده است. خوب، اگر همه‌ي زنان خوب بودند، نبايد اجر و مزد داشتن آن‌ها را مشروط به خوب بودن مي‌كرد. مثلاً اگر كسي بگويد: من به خوب‌ها جايزه مي‌دهم، وقتي حرفش را اينطور مي‌زند كه در جمعيت بد هم باشد، والاحرف لغوي زده شده است. اگر نمره‌ي همه بيست باشد، نبايد تقسيم به خوب و بد كند. بايد بگويد: به همه جايزه مي‌دهم. اگر بگوييم: هركس زن پيامبر باشد نمره‌اش بيست است، اين آيه لغو مي‌شود. چون خدا مي‌فرمايد: «محسنات من كن» يعني اجر عظيمي براي زن‌هاي خوب پيامبر است. پس معلوم مي‌شود همه‌ي زنان پيامبر در يك سطح نيستند. وقتي خود خدا مي‌فرمايد: سوره‌ي منافقون، در آيه‌ي منافقون بارها مي‌فرمايد: پيامبر اطرافت منافقين هستند. «لا تعلمهم، نحن نعلمهم» تو آن‌ها را نمي‌شناسي و ما او را مي‌شناسيم. يك آقايي مي‌گفت: من مجتهد نيستم ولي مريدانش مي‌گفتند: آقا مجتهد است. مي‌گفت: آقا به خدا خودش مي‌گويد كه من مجتهد نيستم. گفت: اين مجتهد است، خودش نمي‌فهمد كه مجتهد است. اينجا هم قرآن مي‌گويد: در زمان پيامبر منافق بودند. اين آقا مي‌گويد: هركس زمان پيامبر بوده و او را ديد عادل است. اين كه نمي‌شود. ما اگر حديثي ضد قرآن داشتيم نبايد ترتيب اثر بدهيم. حديث ضد عقل هم داريم. ماه دو نيم شد، رفت در يقه، نصفش از اين آستين بيرون آمد و نصفش هم از آستين ديگر، خوب اين دروغ است چون ضد عقل است. بزرگ در كوچك جا نمي‌گيرد. اگر خود راوي گفت: دروغ گفتم، خوب معلوم است كه نبايد به آن حديث عمل كرد. يك نفر را گرفتند كه اعدام كنند. گفت: مرا اعدام كنيد ولي آن قدر حديث دروغ گفته‌ام كه حالا حالاها بايد زحمت بكشيد. شما هر حديثي را از خود عالم يا كتاب عالم شنيدي، بايد عمل كنيد ولي آن عالم مسئول است اگر حديث غلط را نقل كند. ما يك علمي به اسم علم رجال داريم، كه علم حديث شناسي مي‌باشد. چطور بانك مركزي فرق پول قلابي را با پول واقعي تشخيص مي‌دهد. طلاي اصل و بدلي را تشخيص مي‌دهد، عسل اصل و تقلبي را مي‌فهمد. هر چيزي اصلي و قلابي دارد. حديث هم درست و باطل دارد. در حوزه‌هاي علميه حديث شناس هم مي‌باشد. آن هم نه اينكه هر طلبه‌اي بتواند حديث درست را از حديث غلط تشخيص بدهد، بلكه طلابي كه در علم رجال كار كرده‌اند. بنابراين هركس حديثي گفت به حديث عنايت كنيد. ولي توجه كنيم ممكن است هر حديثي راست نباشد. اخيرا گاهي احاديثي را مي‌بينيم كه پيداست دروغ هستند. مثلاً هركس صبح جمعه انار بخورد، خدا ثواب هفتاد پيامبر را به او مي‌دهد. به اين ترتيب اين همه قرآن مي‌گويد: «آمنوا»، «جاهدوا» يعني اينكه همه‌ي اينها بي خود است، يعني هيچ است. «اوذوا في سبيلي» يعني شكنجه درراه خدا، بي خود است. «آووا نصروا خالص مخلصين» همه‌ي معيارها «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(حجرات/13)، «وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدين»(نساء/95) يعني تمام معيارها نابود شود كه ما صبح جمعه انار بخوريم. مثلاً خانمي با آستين كوتاه بوده و نامحرم بازويش را ديده است، آن وقت همان خانم شب خواب مي‌بيند يك سيدي كه شال سبزي دارد، كه لابد خود ابوالفضل العباس بوده است به او آن شال را مي‌دهد. بابا شما با آن بازويت نمي‌تواني خواب ابوالفضل را ببيني. حالا اگر هم سيدي را در خواب ديدي بايد ببينيم كيست. صندوقي كنار خيابان بود، روي آن نوشته بود نذر ابوالفضل است. بعد هم ديدند شخصي هر شب به نام ابواالفضل مي‌ايد و پول‌هاي صندوق را مي‌برد. پس ضمن اين كه بايد به حديث توجه كنيم بايد توجه كنيم كه هر حديثي درست نيست. درمورد عالم هم همينطوراست. حديث هم مثل غذاست، نياز به غذا داريم اما غذايي كه سالم باشد. نياز به هوا داريم، اما هوايي كه سالم باشد. به شدت نياز به حديث داريم، ولي بايد مواظب باشيم. گاهي طبع انسان حديث را پس مي‌زند. البته گاهي ما نمي‌فهميم، گاهي مي‌فهميم كه غلط است. پس آن جايي كه عقلت حديث را پس مي‌زند و مي‌فهمي كه غلط است و يقين داري كه با هيچ حسابي جور در نمي‌آيد به آن احاديث اعتنا نكنيد. اما اگر حديثي را نفهميديم، بايد صبركنيم تا اهلش بفهمند. ما ادعا نمي‌كنيم هرچه را نمي‌فهميم درست نيست. اگر گفتند 18=1+2 حتي اگر آن را به امام صادق(ع) نسبت دادند، مي‌فهميم دروغ است. اما گاهي يك سري چيزها رانمي دانيم. مي‌گويند: اگر مسواك نكنيد، در موي سر شما اثر مي‌گذارد. ممكن است اين امر را در زمان نقل حديث كسي نمي‌فهميد، ولي الآن بحمدالله دكتراي دندان پزشك مي‌گويند: مسواك در موي سر اثر مي‌گذارد. پس بايد بدانيم عقل خود را خيلي نبايد خط كش حق و باطل قرار دهيم. افرادي كه دير تلويزيون را روشن كردند، بحث اول ما اين بود. ما به حديث نياز داريم. كلمه‌ي «كفانا كتاب الله» غلط است. اگر بگوييم قرآن كافي است، نمي‌دانيم نماز صبح چند ركعت است. تعداد طواف در قرآن نيست. بسياري ازدستوراتمان را از حديث مي‌گيريم. قرآن قانون است و حديث تفسير قانون است اما اين كه آيا حديث ارزش دارد؟ بله قرآن به ما گفته است كه پيامبر«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏»(نجم/3) يعني كلمات پيامبر اعتبار دارد و استاندارد است و پيامبر هم فرمود: علي بن ابيطالب و دوازده امام همه معصومند و كلماتشان اعتبار دارد و اهل بيت هستند «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»(احزاب/33) كلماتشان حجت است و ما بايد به حديث عنايت كنيم. نوشتن حديث، نشر حديث، عمل به حديث، اعتبار حديث، همه‌ي مثبت‌ها را گفتيم و آخرش هم گفتيم: حديث دروغي هم داريم. آقايان طلبه اگر پاي تلويزيون هستند و خواستند درباره‌ي حديث دروغي بحث كنند به جلد پنجم الغدير علامه اميني رجوع كنند. علامه اميني صد و هفتاد صفحه درباره‌ي حديث دروغ و اين كه چرا حديث دروغ وضع مي‌كردند، براي اين كه خود را به طاغوت نزديك كنند و عيوب خود را رفع كنند، نوشته است. در مقابل مخالفين گاهي خوب‌ها براي مبالغه مي‌گفتند: عكس امام در ماه ديده مي‌شود. پس گاهي بدها براي شيطنت دروغ مي‌گويند و گاهي خوب‌ها براي مبالغه دروغ مي‌گويند. امام رضا(ع) فرمود: اگر اسلام ناب را به مردم نشان دهيد همه‌ي مردم كره‌ي زمين آن را مي‌پذيرند. پس اگر كسي اسلام را نمي‌پذيرد يا اسلام معرفي نشده و يا بد معرفي شده است. مثل ليوان آبي كه با مگس عرضه شده است. يعني همراه خرافه و دروغ معرفي شده است. خود اسلام اشكال ندارد آن چه عيب هست از مسلماني ماست. «والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
  • رسم زندگانی

اشنایی باکتاب معرفت قرانی

چهارشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۲۶ ق.ظ


 

این کتاب در دو جلد به عنوان متن درسی حوزه ها ویژه اساتید مورد استفاده قرار می گیرد. در جلد نخست کتاب تاریخ حدیث اهل سنت، تاریخ حدیث شیعه و در جلد دوم مصطلحات حدیث، رجال حدیث و مبانى فقه الحدیث مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب بارها انتشار یافته است.
در مقدمه این کتاب چنین آمده است:
«سنت» ـ که حکایت گرِ قول، فعل و تقریر معصوم است، پس از قرآن دوّمین منبع دین شناخت به شمار مى آید که تبیین و تفسیر کلّیات قرآن را برعهده دارد. اگر آموزه هاى قرآن را براساس روایت نبوىِ «إنّما العلم ثلاثه: آیه محکمهُ، أَوْ فریضه عادله، أو سنّه قائمه، علم بر سه دسته است: نشانه اى استوار، یا واجبى میانه، یا سنتى برپا»، به سه بخش اساسىِ عقاید، اخلاق و احکام تقسیم کنیم، «سنّت» دیدگاه هاى اسلام را در این سه بخش به تفصیل تبیین کرده است.
بدین ترتیب بسیارى از پرسش ها در زمینه هاى خداشناسى، پیامبرشناسى، امام شناسى، معادشناسى ]= عقاید[ و زمینه هاى اخلاق فردى، اخلاق در محیط خانه، اخلاق اجتماعى، چگونگى برقرارى ارتباط در سطح جهانى ]= اخلاق[ و عرصه هاى فقهى; هم چون نماز، روزه، خمس، زکات، حج، معاملات، قضاء و شهادات ]= احکام[ در سنت پاسخ داده شده است. به گونه اى که اگر از سنت در این زمینه ها یارى نجوییم، قادر به ترسیم نظام کامل دینى نخواهیم بود.
باید توجه داشت که نیاز قرآن به سنت دراین عرصه ها به معناى نفى جامعیّت قرآن نیست; زیرا قرآن خود را بسانِ قانون اساسى دین، بیان گر کلیات دینى دانسته و وظیفه تبیین و تفسیر خود را برعهده سنت نهاده است. آنجا که آورده است: ( أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ما نُزّل إلَیهم ) و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى».
یا آنجا که اعلام کرده است: ( وَ ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنهُ فانتهوا ) آنچه را رسول خدا براى شما آورده، آن را بگیرید و از آنچه شما را نهى کرده خوددارى نمایید».
پیش بینى سنت به عنوان بیان کننده جزئیات دینى حکایت از جامعیت قرآن براى پاسخ گویى به نیازهاى دینى در همه عرصه ها دارد.
پاسخ گویى سنت ـ در تمام عرصه هاى دین شناخت ـ در کنار قرآن; نشان گر اهمیت و جایگاه بلند آن است. بدین خاطر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) سنت را به عنوان قرین قرآن، دومین موهبت الهى براى خود دانسته است; آنجا که فرموده: «اوتیت القرآن و مثله معه. به من قرآن و با قرآن همسان آن (سنت) ارزانى شده است».
اهتمام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و اهل بیت(علیهم السلام) به تعلیم و انتشار آموزه هاى روایى و تاکید بر ثبت و ضبط آنها و نیز کوشش عموم صحابه، تابعان و شاگردان ائمه(علیهم السلام) در فراگیرى حدیث، ثبت و نشر آن، حکایت گرِ نقش و جایگاه میراث روایى براى امت اسلامى تا پگاه قیامت است.
با آغاز تدوین سنت در سده سوّم، هزاران روایت در قالب جوامع روایى، گردآورى شد و درپى آن دانش هاى تخصصى حدیث; هم چون علم رجال بخاطر ضرورت شناخت هرچه بیشتر راویان حدیث و درایه الحدیث براى تبیین اصطلاحات حدیثى، ضوابط تحمّل و اداى آن پدیدار شد و هزاران اثر علمى گران سنگ ـ از آغاز تا کنون ـ به خامه حدیث پژوهان، به رشته تحریر درآمد. آنچه امروز با عنوان جوامع روایى، منابع مصطلح حدیثى، منابع رجالى، منابع شرح احادیث و… در اختیار ما قرار گرفته ،حاصل چهارده سده کوشش بى وقفه و مستمر، در ثبت، انتشار، و تبیین گستره هاىِ دانشِ حدیث است، که اهتمام ما را براى بازشناخت این دانش ها، تعمیق و توسعه آنها براى انتقال به نسل هاى آینده مى طلبد.
تصویب علوم حدیث به عنوان یکى از رشته هاى تخصصى حوزه هاى علمیه و درپى آن تدوین متون درسى در زمینه دانش هاى حدیثى جهت تربیت طلاب و فضلاى حدیث پژوه، اقدامى است بجا و شایسته که از اهتمام متصدیان حوزه ها براى حفظ، نشر و تعمیق میراث روایى برجاى مانده حکایت دارد. کتابى که پیش رو دارید، یکى از نتایج و برون دادهاى این گام مبارک است.
محورهاى اساسى که در تدوین این کتاب مورد توجه قرار گرفته به شرح ذیل است:
۱. به رغم نگارش کتاب هاى فراوان در زمینه دانش حدیث و با ارج نهادن به کوشش و تلاشِ پدید آورندگان آنها، باید اذعان کرد که آثار منتشره از دو جهت دچار کاستى است:
الف. در اغلب این گونه آثار تقسیم بندى روشنى از دانش هاى حدیثى به چشم نمى خورد. بدین جهت مباحث مربوط به تاریخ حدیث، درایه الحدیث و مباحث علم رجال، بدون آن که جایگاه و مرزبندى آنها مشخّص شود، در کنار یکدیگر طرح شده اند.
ب. یکى از بنیادى ترین دانش هاى حدیثى به نام «فقه الحدیث» که با متن روایات سرو کار داشته و سایر دانش ها نقش مقدمیّت براى آن دارند، تا حدود زیادى مورد غفلت قرار گرفته است، به گونه اى که بر اساس تتبع نگارنده به استثناى اشاره کوتاهى در مقباس الهدایه علامه شیخ عبداللّه مامقانى(قدس سره)، در هیچ کتاب حدیث پژوهى فصلى به مبحث فقه الحدیث اختصاص نیافته است. هرچند که برخى از مباحث آن به صورت پراکنده در لابلاى برخى از منابع انعکاس یافته است.
بر این اساس در این کتاب ضمن تقسیم دانش هاى حدیثى به چهار دانش اصلى:
الف. تاریخ حدیث;
ب. درایه الحدیث یا مصطلح الحدیث;
ج. رجال حدیث;
د. فقه الحدیث.
و طرح اهمّ مبانى فهم حدیث، کوشش شده است تا مباحث هر یک از دانش هاى مزبور در جاى خود ارائه گردد.
۲. با توجه به تفاوت سیرِ تاریخى احادیث اهل سنت با سیر تاریخى احادیث شیعه، در بررسى تاریخ حدیث، این دو عرصه تاریخى به طور جداگانه مورد بررسى قرار گرفته و براى تاریخ حدیث اهل سنت ده دوره و براى تاریخ حدیث شیعه هشت دوره برشمرده و مهم ترین تحولات هریک از این ادوار ارائه شده است. از این رو بسیارى از شخصیت هاى حدیثى و جوامع روایى فریقین نیز در ضمن همین بررسى هاى تاریخى معرفى شده اند و از آنجا که برخى از ویژگى هاى و امتیازات ادوار تاریخ حدیث شیعه با امعان نظر به تاریخ حدیث اهل سنت دانسته مى شود، تاریخ حدیث اهل سنت را مقدم داشته ایم.
۳. از آنجا که برخى از مباحث; هم چون آشنایى با تعاریف پرکاربرد، جایگاه حدیث در دین شناخت، دلایل حجّیت و منشأ حجّیت سنت و… نقش مقدمیّت داشته و آگاهى از آنها براى دریافت سایر مباحث و فصول ضرورى است، لذا در نخستین فصل از این کتاب تحت عنوان: «بازشناخت کلیاتى پیرامون حدیث» به این مباحث اشاره و پیرامون آنها گفت و گو شده است.
۴. در پایان هر فصل براى تسهیل در فراگیرى مباحث، گزیده مطالب آن منعکس شده است.
با توجه به نکات پیشگفته، مباحث کتاب حدیث شناسى در شش فصل بدین شرح انعکاس یافته است:
فصل اوّل: بازشناخت کلیاتى پیرامون حدیث;
فصل دوّم: آشنایى با تاریخ حدیث اهل سنت;
فصل سوّم: آشنایى با تاریخ حدیث شیعه;
فصل چهارم: آشنایى با مصطلحات حدیث;
فصل پنجم: آشنایى با رجال حدیث;
فصل ششم: آشنایى با مبانى فهم حدیث.
در جلد نخست کتاب «حدیث شناسى»، مباحث سه فصل نخست و در جلد دوم، مباحث فصل هاى چهارم، پنجم و ششم منعکس شده است.
در اینجا تذکار چند نکته را خالى از لطف نمى بینم:
۱. پیش از این برگزیده کتاب حدیث شناسى با عنوان: «درسنامه علم حدیث» از سوى مرکز مدیریت حوزه هاى علمیه خواهران منتشر و بحمدالله با استقبال خوبى روبرو شد و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم نیز این کتاب را با اعمال پاره اى از تغییرات شکلى با عنوان: «آشنایى با علوم حدیث» منتشر و به عنوان متن درسى پایه ششم حوزه هاى علمیه معرفى نمود. خداى را بر این نعمت، سپاس گزارم.
۲. در سامان دهى به مباحث علوم حدیث و فصول کتاب، تنظیم ادوار تاریخ حدیث، سازمان دهى نوین به اصطلاحات حدیثى، طرح برخى از مبانى فقه الحدیث ابتکاراتى انجام گرفته که داورى درباره آنها را به خوانندگان نکته سنج وامى گذارم.
۳. عموم مباحث این کتاب را در سالهاى اخیر در دانشکده علوم حدیث، مرکز جهانى علوم اسلامى و مرکز تخصصّى تفسیر حوزه علمیه قم تدریس نموده و تلاش کرده ام با توجّه به رهنمون فضلا، طلاّب و دانشجویان عزیز و محترم، کاستى هاى آن را حتّى المقدور برطرف سازم.
۴. بخش معرّفى جوامع حدیثى شیعه و اهل سنّت که در جلد نخست کتاب حدیث شناسى به صورت مختصر انعکاس یافته، تحت عنوان «آشنایى با جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت» و نیز فصل هاى سه گانه جلد دوّم همین کتاب یعنى مبحث مصطلح الحدیث، رجال الحدیث و فقه الحدیث به صورت کتاب هاى جداگانه اى ان شاء اللّه انتشار خواهند یافت.
امیدوارم این دو جلد کتاب نیز به عنوان متن توسعه داده اى از کتاب «درسنامه علم حدیث» مورد توجه و استفاده عموم علاقمندان به مطالعات حدیثى به ویژه اساتید، طلاب و دانشجویان محترم قرار گیرد. نگارنده ضمن اذعان به گستردگى کار و بضاعت مزجاه خود، تذکرات و نکات سودمند و اصلاحى صاحب نظران را پاس مى دارد.
در پایان از خداوند متعال به خاطر توفیق انجام این کار سپاسگزارم و از کلیه دست اندرکارانى که در انتشار این کتاب نقش داشته اند، تقدیر مى نمایم.

و الله ولىّ التوفیق
قم / على نصیرى
۴ ربیع الثانى ۱۴۲۵
۴ خرداد ماه ۱۳۸۳

  • رسم زندگانی

روزی از نظر احادیث

دوشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ق.ظ


حدیث (1) پيامبر صلى الله عليه و آله:

باكِروا فی طَـلَبَ الرِّزقِ وَ الحَوائِجِ فَاِنَّ الغُدُوَّ بَرَكَةٌ وَ نَجاحٌ؛

در پى روزى و نيازها، سحر خيز باشيد؛ چرا كه حركت در آغاز روز، [مايه] بركت و پيروزى است.

نهج الفصاحه ص 371 ، ح 1078

حدیث (2) پيامبر صلى الله عليه و آله:

إِنَّ لِكُلِّ امْرِئٍ رِزْقاً هُوَ يَأْتِيهِ لَا مُحَالَةَ فَمَنْ رَضِيَ بِهِ بُورِكَ لَهُ فِيهِ وَ وَسِعَهُ وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهِ وَ لَمْ يَسَعْهُ إِنَّ الرِّزْقَ لَيَطْلُبُ الرَّجُلَ كَمَا يَطْلُبُهُ أَجَلُه‏


هر كس روزى اى دارد كه حتما به او خواهد رسيد. پس هر كس به آن راضى شود، برايش پُر بركت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر كس به آن راضى نباشد، نه بركت خواهد يافت و نه او را بس خواهد بود. روزى در پى انسان است، آن گونه كه اجلش در پى اوست.

اعلام الدين ص 342

حدیث (3) امام صادق علیه السلام :

 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَا قَسَمْتَ لِي مِنْ قِسْمٍ أَوْ رَزَقْتَنِي مِنْ رِزْقٍ فَاجْعَلْهُ حَلَالًا طَيِّباً وَاسِعاً مُبَارَكاً قَرِيبَ الْمَطْلَبِ سَهْلَ الْمَأْخَذِ فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ سَلَامَةٍ وَ سَعَادَةٍ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِير


خدايا! بر محمّد و خاندان او، درود فرست و آنچه را برايم قسمت كرده و يا روزى نموده اى، حلال، پاك، فراوان، با بركت، دست يافتنى و آسان به دست آمدنى قرار بده، با راحتى، عافيت، تندرستى و خوش بختى از سوى خود مقرر كن! به درستى كه تو بر هر چيز توانايى.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 86، ص 377

حدیث (4) امام صادق عليه السلام :

صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْكَفَّ وَ تُطَيِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِي الْأَجَلِ.


صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاكيزه جان مى نمايد و روزى را زياد مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 151، ح 6

حدیث (5) امام صادق علیه السلام :

لَا تَدَعْ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (عليه السلام) وَ مُرْ أَصْحَابَكَ بِذَلِكَ يَمُدُّ اللَّهُ فِي عُمُرِكَ وَ يَزِيدُ اللَّهُ فِي رِزْقِكَ وَ يُحْيِيكَ اللَّهُ سَعِيداً وَ لَا تَمُوتُ إِلَّا سَعِيداً [شَهِيداً] وَ يَكْتُبُكَ سَعِيداً.َ

 

زيارت امام حسين عليه السلام را رها نكن و دوستان خود را هم به آن سفارش كن، كه در اين صورت، خداوند عمرت را طولانى و روزى ات را زياد مى كند و زندگى ات را همراه با سعادت مى كند و جز سعادتمند نمى ميرى و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت مى كند.

كامل الزيارات ص 152

حدیث (6) پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنْ أُلْهِمَ الصِّدْقَ فِي كَلَامِهِ وَ الْإِنْصَافَ مِنْ نَفْسِهِ وَ بِرَّ وَالِدَيْهِ وَ وَصَلَ رَحِمَهُ أُنْسِئَ لَهُ فِي أَجَلِهِ وَ وُسِّعَ عَلَيْهِ فِي رِزْقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقْلِهِ وَ لُقِّنَ حُجَّتَهُ وَقْتَ مُسَاءَلَتِه‏

 

به هر كس، راستگويى در گفتار، انصاف در رفتار، نيكى به والدين و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخير مى افتد، روزيش زياد مى گردد، از عقلش بهره مند مى شود و هنگام سئوال [مأموران الهى] پاسخ لازم به او تلقين مى گردد.

اعلام الدين  ص 265

حدیث (7) پيامبر صلى الله عليه و آله:

فِى الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِى الدُّنيا وَ ثلاثٌ فِى الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتى فِى الدُّنيا فَيَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ يُعَجِّلُ الفَناءَ وَ يَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِى النّارِ ؛

زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى اش اين است كه: آبرو را مى بَرد، مرگ را شتاب مى بخشد و روزى را مى بُرد و سه پيامد آخرتى اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است.

مکارم الاخلاق ص 441 - خصال ص 321، ح 3

حدیث (8) پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُنْسَأَ لَهُ فِي عُمُرِهِ وَ يُوَسِّعَ لَهُ فِي رِزْقِهِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ وَ لْيَصِلْ رَحِمَهُ.

 

هر كس دوست دارد كه عمرش طولانى و روزى اش زياد شود، تقواى الهى پيشه كند و صله رحم نمايد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 102، ح 56

حدیث (9) امام صادق علیه السلام:

اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَيِّيرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَ الَّتى تَهتِكُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ و َالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَينِ؛

گناهی كه نعمت ها را تغيير مى دهد، تجاوز به حقوق ديگران است. گناهى كه پشيمانى مى آورد، قتل است. گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند، ظلم است. گناهى كه آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد، زناست. گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خويشان است. گناهى كه مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تيره و تار مى كند، نافرمانى از پدر مادر است.

علل الشرايع ج 2، ص 584 ، ح 27

حدیث (10) امام باقر علیه السلام:

 إِنَّ الْحُسَيْنَ صَاحِبَ كَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَكْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَاناً فَآلَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا يَأْتِيَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَكْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانٌ وَ لَا مَنْ بِهِ عَاهَةٌ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذَنْبَهُ وَ مَدَّ فِي عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فِي رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.

 

حسين، بزرگ مرد كربلا، مظلوم و رنجيده خاطر و لب تشنه و مصيب زده به شهادت رسيد. پس خداوند، به ذات خود، قسم ياد كرد كه هيچ مصيبت زده و رنجيده خاطر و گنهكار و اندوهناك و تشنه اى و هيچ بَلا ديده اى به خدا روى نمى آورد و نزد قبر حسين علیه السلام دعا نمى كند و آن حضرت را به درگاه خدا شفيع نمى سازد، مگر اين كه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى كند و گناهش را مى بخشد و عمرش را طولانى و روزى اش را گسترده مى سازد. پس اى اهل بينش، درس بگيريد!

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98، ص 46، ح 5

حدیث (11) امام على عليه السلام :

وُصولُ المَرءِ اِلى كُلِّ ما يَبتَغيهِ مِن طيبِ عَيشِهِ وَ اَمنِ سِربِهِ وَ سَعَةِ رِزقِهِ بِحُسنِ نيَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلقِهِ؛

 

انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت محيط و روزى زياد، دست مى يابد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 92 ، ح 1607

حدیث (12) امام على عليه السلام :

الْأَمَانَةُ تَجُرُّ الرِّزْقَ وَ الْخِيَانَةُ تَجُرُّ الْفَقْر


امانتدارى روزى مى آورد و خيانت در امانت فقر.

تحفل العقول ص 221 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص60، ح138

حدیث (13) امام على عليه السلام :

 إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ لَكِنْ يُضَاعِفَانِ الثَّوَابَ وَ يُعْظِمَانِ الْأَجْرَ وَ أَفْضَلُ مِنْهُمَا كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر


امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مى كنند و نه از روزى كم مى نمايند، بلكه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مى سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منكر سخن عادلانه اى است نزد حاكمى ستمگر.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 332 ، ح 7637 {شبیه این حدیث در نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 542 ، ح 374 }

حدیث (14) پيامبر صلى الله عليه و آله:

 الصَّلَاةُ مِنْ شَرَائِعِ الدِّينِ وَ فِيهَا مَرْضَاةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِيَ مِنْهَاجُ الْأَنْبِيَاءِ وَ لِلْمُصَلِّي حُبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ هُدًى وَ إِيمَانٌ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ بَرَكَةٌ فِي الرِّزْقِ


نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدايت، ايمان، نور معرفت و بركت در روزى است.

خصال ص 522، ح 11

حدیث (15) امام صادق علیه السلام :

 إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ يَكْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدِهِ نِعْمَةً يُحِبُّ أَنْ يَرَى أَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَيْهِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ يُنَظِّفُ ثَوْبَهُ وَ يُطَيِّبُ رِيحَهُ وَ يُحَسِّنُ دَارَهُ وَ يَكْنُسُ أَفْنِيَتَهُ حَتَّى إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِيبِ الشَّمْسِ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ يَزِيدُ فِي الرِّزْق‏

امام صادق عليه السلام : خداوند زيبايى و خودآرايى را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بيزار است. هرگاه خداوند به بنده اى نعمتى بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببيند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تميز بپوشد، خود را خوشبو كند، خانه اش را گچكارى كند، جلوى در حياط خود را جاروكند، حتى روشن كردن چراغ قبل از غروب خورشيد فقر را مى برد و روزى را زياد مى كند.

 ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 195

حدیث (16) امام صادق علیه السلام :

 غَسْلُ الْإِنَاءِ وَ كَسْحُ الْفِنَاءِ مَجْلَبَةٌ لِلرِّزْق‏

شستن ظرف و جارو زدن جلو در منزل، باعث جلب روزى مى شود.

مکارم الاخلاق ص 127 - خصال ص 54، ح 73

حدیث (17) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اَلكَذِبُ يَنقُصُ الرِّزقَ؛

دروغ، روزى را كم مى كند.

نهج الفصاحه ص 373 ، ح 1087

حدیث (18) امام صادق عليه السلام:

 إِنَّ النَّاسَ يَسْتَغْنُونَ إِذَا عُدِلَ بَيْنَهُمْ وَ تُنْزِلُ السَّمَاءُ رِزْقَهَا وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ بَرَكَتَهَا بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى.

 

اگر در ميان مردم عدالت برقرار شود، همه بى نياز مى شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزى خود را فرو مى فرستد و زمين بركت خويش را بيرون مى ريزد.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 568، ح 6

حدیث (19) امام على عليه السلام :

إِنَّ العَبدَ لَيَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَركِ الصَّبرِ، وَ لا يُزادُ عَلى ما قُدِّرَ لَهُ؛


بنده به سبب بى صبرى، خودش را از روزى حلال محروم مى كند و بيشتر از روزى مقدّر هم نصيبش نمى شود.

شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج3، ص160

حدیث (20) امام حسين عليه السلام :

لَيْسَتِ الْعِفَّةُ بِمَانِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلًا وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ طَالِبُ الْمَأْثَم‏


نه خوددارى از حرام و ناپسند، مانع روزى مى شود و نه حرص روزىِ بيشتر مى آورد، كه روزى تقسيم شده و اجل حتمى است و حرص به سوى گناه مى كشد.

اعلام الدین ص 428

حدیث (21) امام رضا علیه السلام:

 مَنْ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى بِالْقَلِيلِ مِن‏ الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ مِنَ الْعَمَلِ.


هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهد بود.

بحـارالانـوار(ط-بیروت)ج 75،ص 356 و 357 ، ح 12

حدیث (22) امام موسى كاظم عليه ‏السلام :

اَداءُ الاَمانَةِ و َالصِّدْقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، و َالْخيانَةُ وَ الْكَذِبُ يَجْلِبانِ الفَقْرَ وَ النِّفاقَ؛

اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى ‏كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق مى ‏شود.

تحف العقول ص 403 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 327

حدیث (23) امام صادق علیه السلام :

صَلاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ تَدُرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِى الدَّيْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ؛

نماز شب، انسان را خوش ‏سيما، خوش ‏اخلاق و خوشبو مى‏ كند و روزى را زياد و قرض را ادا مى ‏نمايد و غم و اندوه را از بين مى ‏برد و چشم را نورانى مى‏ كند.

ثواب الأعمال ص 42

حدیث (24) امام على علیه السلام :

تَغَرَّبْ عَنِ الْأَوْطَانِ فِي طَلَبِ الْعُلَى‏          وَ سَافِرْ فَفِي‏ الْأَسْفَارِ خَمْسُ‏ فَوَائِدَ

تَفَرُّجُ‏ هَمٍ‏ وَ اكْتِسَابُ‏ مَعِيشَةٍ                  وَ عِلْمٌ وَ آدَابٌ وَ صُحْبَةُ مَاجِد
  

براى كسب بلند مرتبگى از وطن خود دور شو و سفر كن كه در مسافرت پنج فايده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزى و دانش و آداب زندگى، و هم‏نشينى با بزرگواران.

مستدرك الوسائل و مستنبط المسایل ج 8، ص 115، ح 9199

حدیث (25) امام على علیه السلام :

 اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً زَكِيّاً وَ عِلْماً كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

خدايا مرا عقلى كامل ، تصميمى نافذ، خردى برتر، دلى پاك، دانشى فراوان و ادبى والا روزى كن و تمام اينها را به سود من قرار ده نه به زيانم،اى مهربان‏ترين مهربانان.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 84 ، ص 325 ، ح 14

حدیث (26) امام على علیه السلام :

فى سَعَةِ الاَخْلاقِ كُنوزُ الاَرْزاقِ؛

گنج‏ هاى روزى در وسعت اخلاق نهفته است.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 23

حدیث (27) امام على علیه السلام :

مَنْ ساءَ خُلْقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ؛

هر كس بد اخلاق باشد، روزى‏ اش تنگ مى‏شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 264 ، ح 5711

حدیث (28) پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم :

مَنِ انْقَطَعَ اِلَى اللّه‏ِ كَفاهُ اللّه‏ُ كُلِّ مَؤُنَةٍ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ اِلَى الدُّنْيا و َكَلَهُ اللّه‏ُ اِلَيْها؛

هر كس از غير خدا بِبُرد، خداوند، هزينه زندگى او را تأمين مى‏كند و از جايى كه انتظار ندارد، روزى‏اش مى‏دهد؛ امّا هر كس چشم اميدش به دنيا باشد، خداوند، او را به دنيا وا مى‏گذارد.

نهج الفصاحه ص 731 ، ح 2796

حدیث (29) امام على علیه السلام :

ألاستِغفارُ یَزیدُ فی الرّزقِ.


استغفار روزی را زیاد می کند.

خصال ص 505 - جامع الاخبار(شعیری) ص 124

حدیث (30) امام صادق علیه السلام :

مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأهل بَیتِهِ زیدَ فی رزقِه.


کسی که به خانواده اش خوب احسان کند روزیش زیاد میشود.

بحارالانوار(ط-بیروت) ج71، ص 104 ، ح 64

حدیث (31) امام باقر عليه‏ السلام:

مَن حَسُنَت نِیتُه زِیدَ فِی رِزقِه؛


هر که خوش نیت باشد ، روزی اش افزایش می یابد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 105 ، ح 11

حدیث (32) امام على علیه السلام :

فَعَدَلَ فیها لیبتَلی مَن أرادَ بِمَیسورِها وَ مَعسورَها وَ لیختَبِرَ بِذَلِکَ الشُّکرَ وَ الصَّبرَ مِن عَنیها وَ فَقیرِها


خداوند متعال روزی ها را عادلانه تقسیم کرد تا هر که را بخواهد به وسعت روزی یا تنگی آن بیازماید و میزان سپاسگزاریِ توانگر و شکیباییِ تهیدست را امتحان کند.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 134 از خطبه 91

حدیث (33) امام صادق علیه السلام :

قلتُ لأبي عبدِاللّه‏ِ (عليه ‏السلام) : الرّجُلُ يَتّجِرُ ، فإنْ هُو آجَرَ نَفسَهُ اُعطِيَ ما يُصِيبُ في تجارتِهِ ، فقالَ: لا يُؤاجِرْ نفسَهُ، و لكنْ يَسترزِق ُ‏اللّه‏َ عزّ و جلّ و يَتَّجِرُ، فإنّهُ إذا آجَرَ نفسَهُ حَظَرَ على نفسِهِ الرِّزْقَ . 


به ابو عبداللّه‏ امام صادق (عليه ‏السلام) عرض ‏كردم:شخصى ‏مى ‏تواند تجارت كند، با اين حال اگر خودش را اجير [ديگرى] سازد، به اندازه‏ اى كه خودش تجارت كند، به او داده مى ‏شود. فرمود: اجير نشود؛ بلكه از خداوند بزرگ روزى طلبد و دست به تجارت زند؛ زيرا اگر اجير شود ، مانع روزى خود شده است.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص90 ، ح 3

  • رسم زندگانی

نگاهی به حدیث ثقلین

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ب.ظ

نگاهی تحلیلی به حدیث ثقلین

حديث ثقلين
حديث ثقلين
حدیث ثقلین

«حدیث ثقلین»، که چون قرآن و اهل بیت در آن ثقلین خوانده شده اند به این نام معروف شده، حدیثی است صحیح که نزد علمای همه مذاهب اسلامی معتبر است و شیعیان آن را از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) می شمارند.
مطابق با روایات پیامبر در واپسین روزهای عمر شریف خویش به عنوان وصیتی همیشگی برای امت خود فرمودند: «إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض ما إن تمسّكتم بهما لن تضّلوا و لن تزّلوا؛ من در ميان شما امت دو چيز نفيس وزين و گرانبهايي را باقي گذرنده‌ام كه كتاب خدا و عترت من، كه اهل بيت منند، كه اين دو هرگز از همديگر جدا نمي‌شوند تا وقتي كه بر من نزد حوض كوثر وارد شوند. مادامی که به این دو تمسک بجویید گمراه نمی شوید و نمی لغزید».

 

مفهوم «ثقلین»

واژه «ثقلین» دوگونه خوانده می‎شود؛ گاه بر وزن «حَرَمَین» كه مفرد آن «ثَقَل» است، خوانده می‎شود، به معنای چیز گرانمایه و پرارزش و به معنای متاع مسافر نیز آمده است و گاه بر وزن «سِبطَیْن» به معنای شیء سنگین وزن می‎آید.
برخی از محقّقان اولی را به معنای گرانمایه معنوی و دومی را به معنای اعم گرفته‎اند.

واژه «ثقلان» در كلام الهی درباره «جن و انس» به كار رفته (الرحمن، آیه 3) و در سخن پیامبر گرامی اسلام - صلّی الله علیه و آله- بیانگر «قرآن و اهل بیت علیهم السلام » است.

حدیث ثقلین در منظر شیعه

شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یكی از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام می‎دانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عبارات گوناگون از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كرده‎اند.

این حدیث شریف خطوط مهمی را در برابر مسلمانان ترسیم می‎كند كه به قسمتی از آن‎ها اشاره می‎شود:
1. قرآن و اهل بیت ـ علیه السّلام ـ همیشه همراه یكدیگر و جدایی ناپذیرند و آن‎ها كه طالب حقایق قرآن‎اند، باید به اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رجوع كنند.
2. همان گونه كه پیروی از قرآن بدون هیچ گونه قید و شرط بر همه مسلمانان واجب است، پیروی از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز بدون قید و شرط واجب می‎باشد.
3. اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ معصوم‎اند؛ زیرا جدایی ناپذیر بودن آن‎ها از قرآن از یك سو و لزوم پیروی بدون قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آن‎ها از خطا و اشتباه و گناه است؛
4. پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این حدیث شریف فرمود: «این دو همیشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان می‎دهد كه در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن همیشه چراغ هدایت است، آن‎ها نیز همیشه چراغ هدایت‎اند، پس باید كاوش كنیم و در هر عصر و زمان آن‎ها را بیابیم؛
5. از این حدیث شریف استفاده می‎شود كه جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ پایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آن‎ها مقدم داشت.
6. آن‎ها از همه افضل و اعلم و برترند.

 

حدیث ثقلین در روایات اهل سنت

«حدیث ثقلین» از پرآوازه‎ترین احادیث گنجینه‎های حدیث مسلمانان است و دانشمندان و بزرگان مذاهب اسلامی در كتاب‎ هایشان، اعم از صحاح و سنن و مسائید و تفاسیر و سیره ها و تواریخ و لغت و غیر این‎ها، از این حدیث یاد كرده‎اند.
گفتنی است حدیث شریف «ثقلین» در مقاطع و زمان‎ها و مكان‎های گوناگونی از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ صادر شده و با اختلاف‎هایی در الفاظ نقل گردیده است كه عموماً در الفاظی چون «كتاب»، «عترت» و «اهل بیت» مشتركند و دیگر الفاظ، در صدر و ذیل روایات اختلافاتی دیده می‎شود.
اهل سنت این حدیث را معتبر دانسته و آن را از ده‎ها طریق و از بیست و اندی صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت كرده‎اند.
در كتاب «صحیح مسلم» كه از معروف‎ترین منابع دست اوّل اهل سنّت است چنین آمده: پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان ما برخواست و خطبه خواند، در محلی كه آبی بود به نام «خمّ» (غدیر خم) كه در میان مكه و مدینه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد؛
سپس فرمود: امّا بعد، ای مردم! من بشری هستم و نزدیك است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت كنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار می‎گذارم؛ نخست، كتاب خدا كه در آن هدایت و نور است، پس كتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّك جویید ـ پیامبر درباره قرآن تشویق و ترغیب فراوانی كرد ـ سپس فرمود: و اهل بیتم را؛ و سه بار فرمود: به شما توصیه می‎كنم كه خدا را درباره اهل بیتم فراموش نكنید».

در كتاب معروف سنن ترمذی نیز(صحیح ترمذی)، در بحث مناقب اهل بیت ـ علیه السّلام ـ از قول «جابر بن عبدالله» می‎خوانیم: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را هنگام حج، روز عرفه دیدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه می‎خواند. شنیدم كه می‎فرمود: «یا ایها الناس! انی قد تركت فیكم ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ كتاب الله و عترتی، اهل بیتی.»؛‌(ای مردم! من در میان شما دو چیز گذاردم كه اگر آن‎ها را بگیرید (و دست به دامن آن‎ها شوید) هرگز گمراه نخواهید شد؛ كتاب خدا وعترتم، اهل بیتم)
سپس ترمذی می‎افزاید:‌همین معنا را ابوذر و ابوسعید (خدری) و زید بن ارقم و خدیفه نیز روایت كرده‎اند.

روایات دیگر این حدیث، چنان كه ذكر شد، در لفظ و محتوا نزدیك و شبیه به هم می‎باشند.
لازم به ذکر است صحت حدیث ثقلین از نظر فریقین در رساله‌ای که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر در این مورد چاپ نموده به اثبات رسیده ‌است.
علامه سید محمد حسن میر جهانی(ره) در این مورد می گوید:«روایت شریف، از جمله روایات متواتر است و فراتر از یکصد روایت در کتاب های معتبر شیعه و سنی با همان مضمون بیان شده است و بیشتر آنها نیز تواتر لفظی دارند. برای آگاهی بیشتر از این مطلب می توان به کتاب احقاق الحق علامه نور الله شوشتری، عبقات الانوار علامه میرحامد حسین هندی، و الغدیر علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی(ره) رجوع نمود.»

  • ۰ نظر
  • ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۶
  • رسم زندگانی

حدیث نفس چیست؟ خطر آن چیست ؟ درمان آن چیست؟

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۲ ق.ظ

حدیث نفس چیست؟ خطر آن چیست ؟ درمان آن  چیست ؟ 
«حدیث نفس» یک اصطلاح عرفانی و به معنای واگویه کردن وگفتگو با خود است. لغت نامه دهخدا، این واژه را « با خویش گفتن» و« سخن با خویش گفتن» و«بخود گفتن» معنا کرده است.
به عبارت دیگر مکالمه و صحبت کردن نفس انسان با خود او حدیث نفس است.
امکان دارد حدیث نفس نوعی گفتگوی پند گونه و نصیحت مدارانه با خود باشد. به این اعتبار، ملامت و سرزنش نفس لوّامه که پس از وارد شدن انسان به محدوده ممنوعه الهی (گناه ) صورت می گیرد، نوعی حدیث نفس است.
البته حدیث نفس لزوما پس از گناه حاصل نمی شود بلکه انسان می تواند با نفس و با «خود» در همه حال، مشغول گفتگو باشد. برای حدیث نفس لزوماً نیاز به ایجاد صوت نیست، ممکن است صحبت با خود به صورت ذهنی انجام شود. از آن جا که حدیث نفس، فقط نوعی بازگو کردن دانسته ها است، با فکر که حرکت از دانسته ها به سوی نادانسته ها است تفاوت دارد . حدیث نفس باعث می شود چنان ذهن انسان درگیر شود که  مسائل عادی یا مهم زندگی را فراموش کند یا در  فعالیت های روزانه دچار حادثه و تصادف و غیره گردد . 
حضرت صادق آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
براى هر مؤمنى چهل روز نمى گذرد، مگر این که گرفتار حدیث نفس مى شود. پس هر وقت حدیث نفس بر کسى عارض شد، دو رکعت نماز بجا آورد و از شّر آن به خدا پناه ببرد.چون یک روز حضرت آدم علیه السّلام از حدیث نفس به خداوند عزّ و جل شکایت کرد.حضرت جبرئیل علیه السّلام نازل شد و فرمود: بگو:« لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ»حضرت آدم علیه السّلام تا این ذکر را فرمود، حدیث نفس او بر طرف شد.

در دستورات اسلامی حداقل 100 مرتبه در روز گفتن این  ذکر وارد شده است .

  • ۰ نظر
  • ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۵۲
  • رسم زندگانی

وعظه خوبان

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

وعظه خوبان

این چه عذابی است كه عزیز ما را از یاد می برد. ؟!

ای عزیز، قدری تفكر در قرآن كن. ببین چه عذابی را وعده كرده كه اهل جهنم از مالك می خواهند كه آن ها را بِكُشد ؟! هیهات كه مرگ در كار نیست. ببین خدای تعالی می فرماید: « یا حَسرَتی عَلی ما فرَّطتُ فی جَنبِ اللهِ ». آیا این چه حسرتی است كه خدای تعالی با آن عظمت ، با این تعبیر ذكر می فرماید؟! تدّبّر كن در آیه شریفه قرآن. بی تأمل و تدبّر از آن مگذر، درست تفكُّر كن عزیزم ! قرآن ـ نعوذ بالله ـ كتاب قصّه نیست. با شما شوخی نمی كند. ببین چه می فرماید؟ این چه عذابی است كه عزیز ما را از یاد می برد. ؟!

 [ امام خمینی – ره ، چهل حدیث، ص20 ]

******************************************

وقتی بنا می شود بروند اوّل دعواست !

قال علی علیه السلام : … وَ أَخْرِجُوا مِنَ اَلدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ ( امالی ص 172 )

 قبل از آن که بدنهای شما از دنیا خارج بشود ، دلهایتان را از دنیا خارج کنید! یعنی دلبستگی به دنیا نداشته باشید! … نمی گوید از نِعَم دنیا استفاده نکنید، می فرماید : دلبسته به دنیا نباشید. این دلبستگی است که انسان را بیچاره می کند… بعضی از ماها به زبان می گوییم دلبستگی نداریم،امّا باید حقیقتاً دلبستگی نداشت. یک وقتی یکی از روسای کشور ، چند سال پیش به من می گفت: این آقایانی که مسئولین میانی هستند،دائماً می گویند ما به این میزها علاقه ای نداریم امّا وقتی می خواهیم این ها را جابجا کنیم ، مصیبت است ! به ظاهر می گویند علاقه ای نداریم، دلبستگی نداریم ، اما وقتی بنا می شود بروند اوّل دعواست! می فرماید : قبل از آن که بدنهایتان از دنیا خارج بشود ، دلهایتان را خارج کنید ! بعضی از اهل معنا می گفتند که بعضی از ارواح سرگردان را دیدند که از دنیا خارج شدند اما هنوز خیال می کنند در این دنیایند ، دنبال مال و مَنال و مِلک … دور خودشان دارند می چرخند، هنوز ملتفت نیستند که رفته اند نشئه بعدی، دل هنوز اینجاست !

شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت ا… امام خامنه ای (مدظله العالی) [ درس خارج مورخ 22/10/1393]

******************************************

  • ۰ نظر
  • ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۵
  • رسم زندگانی